جدول جو
جدول جو

معنی شمیانه - جستجوی لغت در جدول جو

شمیانه
(شَ نَ / نِ)
شامیانه. (ناظم الاطباء). رجوع به شامیانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمینه
تصویر شمینه
(پسرانه)
حاصلخیز، برکت یافته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشیانه
تصویر مشیانه
(دخترانه)
نام نخستین زن در فرهنگ ایران باستان، برابر با حوا در اسطوره های سامی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شامیانه
تصویر شامیانه
سایه بان، چتر، سراپرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میانه
تصویر میانه
وسط، میان، آنچه در میان چیزی جا دارد، متوسط، محتوا
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
پوش که خیمۀ بزرگ سرپهن است، سقف پهن پارچه ای و این لفظدر تکلم امروز هند هست. (فرهنگ نظام) ، سایبان و آفتاب گردان. چتر تابستانی و زمستانی. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) ، سراپرده. (ناظم الاطباء) : و معاینه مشاهده کردم که گنجشکی بر سابیان سلطان آشیان کرد و بیضه نهاد چون وقت رحلت از آن منزل رسید سلطان فراشی را متعهد شامیانه گذاشت تا آن وقت که گنجشک بچه پرورد و بپراند سایه بان فرونیارد. (تذکرۀ دولتشاهی در شرح حال عمعق بخاری) :
به قدر سراپرده و کندلان
چه از شامیانه چه از سایبان.
نظام قاری (دیوان ص 188).
شرح قماش مصری و جنس سکندری
بر شامیانه های سکندر نوشته اند.
نظام قاری (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(شُ نَ)
غورۀ خرمای به رسیدن درآمده و یا نیمۀ آن رطب شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِ نَ)
از اقلیم اکشونیه به اندلس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی است از بخش دورود شهرستان بروجرد. دارای 328 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میانه
تصویر میانه
مابین، ضد کنار و جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیانه
تصویر شیانه
جزا پاداش مکافات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامیانه
تصویر شامیانه
سراپرده خیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه
تصویر میانه
((نِ))
وسط، میان چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میانه
تصویر میانه
متوسط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشیانه
تصویر مشیانه
حوا
فرهنگ واژه فارسی سره
چادر، خیمه، سراپرده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از میانه
تصویر میانه
Intermediate, Middle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermédiaire, milieu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از میانه
تصویر میانه
মধ্যবর্তী , মধ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از میانه
تصویر میانه
中間の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از میانه
تصویر میانه
中级的 , 中间的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از میانه
تصویر میانه
wa kati, katikati
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از میانه
تصویر میانه
중간의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از میانه
تصویر میانه
ara, orta
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از میانه
تصویر میانه
menengah, tengah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermediário, meio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از میانه
تصویر میانه
मध्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermedio, medio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermedio, medio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermediär, mittel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از میانه
تصویر میانه
tussen-, midden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از میانه
تصویر میانه
проміжний , середній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از میانه
تصویر میانه
промежуточный , средний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از میانه
تصویر میانه
pośredni, środkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از میانه
تصویر میانه
ביניים , אמצעי
دیکشنری فارسی به عبری