جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مشیانه

مشیانه

مشیانه
نام نخستین زن در فرهنگ ایران باستان، برابر با حوا در اسطوره های سامی
مشیانه
فرهنگ نامهای ایرانی

آشیانه

آشیانه
لانه حیوانات از مرغ سگ موش زنبور مارو غیره آشیان، خانه ماء وی مسکن، طبقه مرتبه آشکوب، سقف آسمانه
فرهنگ لغت هوشیار

آشیانه

آشیانه
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، کابوک، بَتواز، وَکر، آشیان، آشانِه، کابُک، تَکَند، پیواز، پَتواز، وُکنَت، پَدواز برای مِثال برو این دام بر مرغی دگر نِه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ - ۸۵۲)
خانه، مسکن، ماوا
آشیانه
فرهنگ فارسی عمید

آشیانه

آشیانه
آشیان و مترادفات آن:
مرا خورد خون بود بر جای شیر
در آن آشیانه بسان اسیر.
فردوسی.
بل دهر درختی است نَفْس مرغی
وین کالبد او را چو آشیانه.
ناصرخسرو.
تو زآشیانۀ باز سپید خاسته ای
ز بازخانه نپرّد بهیچ حالی بوم.
سوزنی.
ز گرد راه چو عنقا به آشیانۀ باز
بسوی بنده خرامید شاه بنده نواز.
سوزنی.
هوای باغ جهان را چو بلبلی بودم
که بود گلشن صدر تو آشیانۀ من.
سیف اسفرنگ.
نصرت که فَرْخ بیضۀ پولاد تیغ اوست
بر شاخسار رایت او آشیان نهاد.
سلمان ساوجی.
برو این دام بر مرغ دگر نه
که عنقارا بلند است آشیانه.
حافظ.
، سوراخ مار:
از مار کینه ورتر ناسازگارتر چه
گفتار چربش آرد، بیرون ز آشیانه.
لبیبی.
، آشیانۀ مور، قریه، لانۀ موش، آشکوب. طبقه. مرتبه. آشیان:
بر ایوانش مه و سال از بلندی
نهاده نسر طائر آشیانه
ز فخر و مرتبت زیبد که باشد
سپهرش کاخ و مهرش آستانه.
عبدالواسع جبلی.
بناهای چندین آشیانه. (تحفۀ اهل بخارا).
ما بلبلان بلند نسازیم خانه را
خوش کرده ایم خانه یک آشیانه را.
غنی.
، جای. مأوی. خانه:
بیاموز اگر پارسا بود خواهی
مکن دیو را جان خود آشیانه.
ناصرخسرو.
، سقف. آسمانه.
- آشیانه نهادن، آشیانه گرفتن. آشیانه کردن. آشیانه ساختن. اعتشاش. تعشیش. (دهار)
لغت نامه دهخدا

شمیانه

شمیانه
شامیانه. (ناظم الاطباء). رجوع به شامیانه شود
لغت نامه دهخدا