- شملال
- چپ رو در روی راست شتر تند رو
معنی شملال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به ستوه آوردن ستوهاندن، دراز شدن راس (سفر)، تنگدل گرداندن، فروخواندن، بر نوشتن، نان پختن: بر ریگ گرم سنگک پختن بستوه آوردن ملول کردن ستوه کردن، ملول کردن، به ستوه آوردن
گراد (جامه کهنه)، پراکنده جدا جدا، نو شاخه، اندک
حربه آتشی که سر پر که سربازان قدیم به کار می بردند
ملول کردن، به ستوه آوردن
سازی محلی از جنس فلز و از خانوادۀ نی
تفنگ سر پر و سنگین
اپاختر
جمع شله، کلاف ها کلاف های نخ و گروه پراکنده آبشار نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد
طبع، خوی، عادت خلق، چپ مقابل جنوب
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ
مقابل جنوب، در علم جغرافیا طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدشگون، مرخشه، تخجّم، نحس، نامیمون، مشوم، نافرّخ، نامبارک، سیاه دست، بدقدم، سبز قدم، مشئوم، میشوم، بداغر، بدیمن، شنار، خشک پی، سبز پا، پاسبز، منحوس
مقابل جنوب، در علم جغرافیا طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدشگون، مرخشه، تخجّم، نحس، نامیمون، مشوم، نافرّخ، نامبارک، سیاه دست، بدقدم، سبز قدم، مشئوم، میشوم، بداغر، بدیمن، شنار، خشک پی، سبز پا، پاسبز، منحوس
گروه پراکنده، قوم پراکنده، گروهی که شتران را برانند
بخیۀ درشت، بخیه ای که بر روی پارچه می زنند
شلال کردن: دوختن پارچه با دست، بخیۀ درشت زدن
بخیۀ درشت، بخیه ای که بر روی پارچه می زنند
شلال کردن: دوختن پارچه با دست، بخیۀ درشت زدن
به ستوه آمدن، بیزاری، دلتنگی و افسردگی، رنج و اندوه
اندوه تنگدلی فرم نا آرامی بستوه آمدن، بیزاری
((ش))
فرهنگ فارسی معین
نوعی دوختن و آن چنان است که دو طرف پارچه را برهم نهند و کوک های خرد و ریز بر وی زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد، برخلاف بخیه که دو روی آن با یکدیگر مشابهت ندارد، بخیه درشت
گروه پراکنده، قوم متفرق، گروهی که شتران را برانند