جدول جو
جدول جو

معنی شمغندیدن - جستجوی لغت در جدول جو

شمغندیدن
(مُ مَ / مِ لَ کَ دَ)
فاسد شدن. متعفن شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمانیدن
تصویر شمانیدن
آشفته کردن، پریشان ساختن، رمانیدن، ترسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَ دَ)
آشفتن. اضطراب کردن. پریشان کردن. حیران کردن. آشفته کردن. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج) ، پریشان شدن. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، بیهوش شدن. (ناظم الاطباء) ، بیهوش گشتن. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، ترسانیدن. (ناظم الاطباء) (ازبرهان) (از انجمن آرا) ، نفس نفس زنان گردیدن از تشنگی و دم بدم نفس کشیدن از تشنگی. (ناظم الاطباء) (از برهان). تاسه. به شماره افتادن نفس. بهر
لغت نامه دهخدا
(شَ غَ)
زشت و بدبوی. متعفن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ / وِ رَ کَ دَ)
دارای بوی ناخوش و ناپسند شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ببانگ و غریو وا داشتن، رماندن، آشفته کردن پریشان ساختن، بیهوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمانیدن
تصویر شمانیدن
((شَ دَ))
به بانگ و غریو داشتن، رماندن، آشفته کردن، پریشان ساختن
فرهنگ فارسی معین