- شمان
- گریان و نوحه کنان و زاری کنان
معنی شمان - جستجوی لغت در جدول جو
- شمان
- هراسان، آشفته و پریشان،
برای مثال از آن ملک را نظام و زاین عهد را بقا / وزآن دوستان به فخر و زاین دشمنان شمان (عنصری - ۳۴۴)
- شمان ((شَ))
- هراسان و بانگ کننده، رمنده، آشفته، پریشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابصار
زمین های پیرامون ده که در آن ها زراعت کنند، آیش یا گردش زراعتی که هر سال محصول دیگری غیر از محصول سال قبل بکارند
زمین زراعت شده: (از حبوبات در همه کشمان نیست چندانکه در کشند بفخ)، (نزاری قهستانی)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خادم، عابد، طبقه و گروهی از روحانیون مسیحی، نام سردار ایرانی مسیحی در زمان پادشاهی نوشزاد فرزند انوشیروان پادشاه ساسانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
جریانی پیوسته، بی آغاز، و بی انجام که در طی آن حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ میدهد، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فرخ زمان
شک، ظن، حدس، خیال، شبهه، تردید
خاکستر، سرگین، کود دادن با سرگین، پوسیدگی خرما بن، خرگوش رومی نفس زنان دم زننده، خروشنده غرنده بانگ و فریاد کننده از روی غضب، مهیب هولناک
زنهار، پناه
زمان
اپاختر
تعداد، جمعیت
ابال
جبران
هلال، قوس، منحنی
داستان، افسانه ترسو و هراسان و گریزان، رمنده
روزگار، وقت، هنگام
هشت هشتگان هشت ثمانیه
مروارید، لولو
پناه، آسایش و آرامش، ایمنی
کمان تیر اندازی مردم پست و فرومایه
مخفف آسمان
چوپان را گویند که چرادهنده و محافظت کننده گوسفند باشد، گله بان، رمه یار
پیاپی ریزان و روان، باران
گزاک گونه ای پشه، آزار، توان کنار سدر ازدرختان کنار دشتی