معنی شمان
- شمان((شَ))
- هراسان و بانگ کننده، رمنده، آشفته، پریشان
واژههای مرتبط با شمان
شمان
- شمان
- گریان و نوحه کنان و زاری کنان
شمان
- شمان
- هراسان، آشفته و پریشان،
برای مِثال از آن ملک را نظام و زاین عهد را بقا / وزآن دوستان به فخر و زاین دشمنان شمان (عنصری - ۳۴۴)
شمان
- شمان
- شما
شوان
- شوان
- گله بان، چوپان
شماس
- شماس
- خادم، عابد، طبقه و گروهی از روحانیون مسیحی، نام سردار ایرانی مسیحی در زمان پادشاهی نوشزاد فرزند انوشیروان پادشاه ساسانی
شماخ
- شماخ
- از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه سوریان و از دلاوران ایران در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
سمان
- سمان
- مخفف آسمان، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
زمان
- زمان
- جریانی پیوسته، بی آغاز، و بی انجام که در طی آن حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ میدهد، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فرخ زمان
رمان
- رمان
- انار
