- شماردن
- حساب کردن، تعداد
معنی شماردن - جستجوی لغت در جدول جو
- شماردن
- شمردن، شماره کردن، حساب کردن، به شمار آوردن
- شماردن ((شُ دَ))
- حساب کردن، به حساب آوردن، شمردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تعیین کردن، منصوب کردن
آماریدن
کسی را بر سر کاری گذاشتن، گماریدن، برگماردن، گماشتن، برگماشتن
به حساب آوردن، آمار کردن، شمردن، آماریدن
کسی را بکاری و شغلی منصوب کردن، نشان دادن چیزی: غنچه بهار دهان از زفان (زفان از دهان) بگمارید. یعنی زبان از دهان بیرون آورد کنایه از اینکه بشکفت، تبسم کردن: گفت مختصر ملکی بود... این میگفت و می گمارید، شکفتن: اول نوبهار و هنگام گماریدن ازهار از غزنین روان شد، خودنمایی کردن، یا گماریدن یاسه. بر آوردن آرزوی کسی
احتساب
تعداد نمودن و حساب کردن
شماره کردن، حساب کردن، به شمار آوردن
Enumerate
перечислять
aufzählen
перераховувати
wymieniać
enumerar
enumerare
enumerar
énumérer
opsommen
गिनना
menghitung
למנות
sıralamak
kuorodhesha
গণনা করা