- شما
- ضمیر جمع مخاطب، ضمیر شخصی منفصل دوم شخص جمع
معنی شما - جستجوی لغت در جدول جو
- شما ((ش))
- تصویری کلی از چیزی بدون جزییات آن
- شما
- ضمیر دوم شخص جمع، ضمیر جمع مخاطب. از باب احترام به جای ضمیر دوم شخص مفرد نیز به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خادم، عابد، طبقه و گروهی از روحانیون مسیحی، نام سردار ایرانی مسیحی در زمان پادشاهی نوشزاد فرزند انوشیروان پادشاه ساسانی
اپاختر
تعداد، جمعیت
کسی که شمع میسازد و شغل وی ساختن شمع است
رفتن به شتاب گریز در رفتن
خادم معبد، خادم
حساب
سرفراز، متکبر
نان جو، تفاله انگور، اندک
تک ندارد سر شکستگان سر کوفتگان
گریان و نوحه کنان و زاری کنان
بسیار بو کننده
طبع، خوی، عادت خلق، چپ مقابل جنوب
هراسان، آشفته و پریشان، برای مثال از آن ملک را نظام و زاین عهد را بقا / وزآن دوستان به فخر و زاین دشمنان شمان (عنصری - ۳۴۴)
سینه بند زنان، پستان بند
شمع ریز، شمع ساز، شمع فروش
عدد، حساب، نمره، حد و اندازه
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ
مقابل جنوب، در علم جغرافیا طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدشگون، مرخشه، تخجّم، نحس، نامیمون، مشوم، نافرّخ، نامبارک، سیاه دست، بدقدم، سبز قدم، مشئوم، میشوم، بداغر، بدیمن، شنار، خشک پی، سبز پا، پاسبز، منحوس
مقابل جنوب، در علم جغرافیا طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدشگون، مرخشه، تخجّم، نحس، نامیمون، مشوم، نافرّخ، نامبارک، سیاه دست، بدقدم، سبز قدم، مشئوم، میشوم، بداغر، بدیمن، شنار، خشک پی، سبز پا، پاسبز، منحوس
خادم معبد، رتبۀ کلیسایی پایین تر از کشیش، خادم کلیسا
بسیار مرتفع
همسایگان، مهمانان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام سالاری بزرگ و برگزیده در سپاه توران زمان افراسیاب پادشاه تورانی
شمعدان
عده ای، معدودی، یک عده، تعدادی