لگدی که با پشت پا و یا سر زانو بر نرمگاه و نشستگاه کسی در بازی و یا از روی خشم و غضب زنند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج). اردنگ. اردنگی. زفکنه (در تداول مردم قزوین). تیپا. رجوع به شلخته و مترادفات دیگر کلمه شود
لگدی که با پشت پا و یا سر زانو بر نرمگاه و نشستگاه کسی در بازی و یا از روی خشم و غضب زنند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج). اردنگ. اردنگی. زفکنه (در تداول مردم قزوین). تیپا. رجوع به شلخته و مترادفات دیگر کلمه شود
زن فاحشه و بدکار. (از برهان) (ناظم الاطباء) (غیاث). زن بدکار و همانا شلفیه از این مأخوذ است. (آنندراج) (انجمن آرا). زن بدکار و فاحشه. روسپی. (فرهنگ جهانگیری) : ریش تو در کشاکش آن گنده پیر شلف سبلت به دست آن جلب کس فروش شنگ. سوزنی. آنکه ز حمدان خوشگوار و لطیفش کنده و شلف آرزو برند و خرانبار. سوزنی. ، مصاحب بد و اوباش. (ناظم الاطباء)
زن فاحشه و بدکار. (از برهان) (ناظم الاطباء) (غیاث). زن بدکار و همانا شلفیه از این مأخوذ است. (آنندراج) (انجمن آرا). زن بدکار و فاحشه. روسپی. (فرهنگ جهانگیری) : ریش تو در کشاکش آن گنده پیر شلف سبلت به دست آن جلب کس فروش شنگ. سوزنی. آنکه ز حمدان خوشگوار و لطیفش کنده و شلف آرزو برند و خرانبار. سوزنی. ، مصاحب بد و اوباش. (ناظم الاطباء)