جدول جو
جدول جو

معنی شلائینی - جستجوی لغت در جدول جو

شلائینی
(شَ)
شوخی، چسبیدگی به کاری. (آنندراج) (غیاث). رجوع به شلائین و شلایینی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ)
شیخ مصطفی بن محمد سلیم غلائینی بیروتی (1885- 1944 میلادی). او منشی مجلۀ النبراس و مدرس مکتب السلطانی و دانشکدۀ عثمانیه در بیروت است. او راست:
1- اریج الزهر که کتابی اخلاقی و اجتماعی و ادبی است، این کتاب در مطبعه الاهلیه بیروت به سال 1329 هجری قمری =1911 میلادی به چاپ رسیده است. 2- الاسلام روح المدنیه و اللورد کرومر. 3- الثریا المضیئه فی الدروس العروضیه. به سال 1319 هجری قمری در بیروت چاپ شده است. 4- الدروس العربیه شامل چهار حلقه: حلقۀ نخست سلم، دوم تمهیدی، سوم بخش صرف، چهارم بخش نحو. 5- رجال المعلقات العشر، که در آغاز آن خلاصۀ تاریخ عرب پیش از اسلام و خلاصۀ تاریخ زبان عربی از دورۀ جاهلی تا عصر حاضر آمده. این کتاب به سال 1331 در مطبعه الاهلیه بیروت چاپ شده است. 6- سلم دروس العربیه فی مبادی ٔ علمی الصرف و النحو. به سال 1329 هجری قمری در بیروت چاپ شده است. 7- عظه الناشئین، کتابی است راجع به اخلاق و آداب و مسائل اجتماعی. 8- لباب الخیار فی سیره المختار. مختصری است درباره سیرت نبوی. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1419)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاه میان فقیه سلیمان و آساوله در شصت و هشت هزارگزی سنندج
لغت نامه دهخدا
برناردینو، نقاش پیرو مکتب میلان، شاگرد لئوناردو داوینچی، مولد میان سالهای 1475 و 1480 میلادی وفات پس از سال 1533 میلادی
لغت نامه دهخدا
برونتو، نام دانشمند و سیاستمدار فلورانسی، معاصر دانت، مولد حدود 1212 و وفات 1294 میلادی
لغت نامه دهخدا
منسوب به لاتین، لاطینی در اصل به معنی مربوط و منسوب به ناحیۀ قدیم لاتیوم یا به لاتینی ها، همچنین در مورد ملل یا کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا، اسپانیا که زبان و فرهنگ آنها از لاتینی ناشی است به کار می رود، در دوران جنگ های صلیبی به سکنۀ اروپای غربی، در مقابل یونانی ها، گفته می شد، ادبیات لاتینی محصول جمهوری و امپراطوری روم است، پس از سقوط رم زبان لاتینی زبان ادبی دنیای قرون وسطائی مغرب زمین باقی ماند تا آنکه زبان های رومیایی ناشی از آن و دیگر زبان های ملل اروپا جایگزین آن شد و بعد از رنسانس لاتینی نویسی به بعضی انتشارات مذهبی و علمی محدود ماند
لغت نامه دهخدا
منسوب به لاطین، لاتینی، رجوع به لاتینی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شرایین. جمع واژۀ شریان. رگهای جهنده. (منتهی الارب). عروق ضوارب را گویند. (یادداشت مؤلف). سرخ رگها
لغت نامه دهخدا
نام جد ابوحفص عمر بن احمد بن عثمان بن احمد بن محمد بن ایوب بن ازداد واعظ معروف به ابن شاهین که جدّ مادری او احمد بن محمد بن یوسف بن شاهین شیبانی بغدادی است، و ابوحفص مردی مورد ثقه بوده است که از عده ای روایت کرده و عده ای نیز از او نقل کرده اند و دارای آثاری نیز بوده، در سال 297 هجری قمری بدنیا آمده و در سال 385 هجری قمری درگذشته است، (لباب الانساب ج 2 ص 9)
نام ابوحفص عمر بن احمد بن محمد بن حسن بن شاهین الفارسی الشاهینی السمرقندی، در سمرقند بدنیا آمد و در همانجا بسال 454 هجری قمری درگذشته است و عده ای نیز از او روایت کرده اند، (لباب الانساب ج 2 ص 9)
لغت نامه دهخدا
نام تیره ای از ایل کلهر (ایلات کرد ایران) و دارای 50 خانوار، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 62)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، دارای 280 تن سکنه، آب آن ازچاه و فاضل آب سراب نیلوفر، محصول آن غلات، حبوبات دیمی و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج، دارای 1430 تن سکنه، آب آن از رودخانه و چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، توتون و تنباکو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان شیان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، دارای 332 تن سکنه، آب آن از سراب شاهین، محصول آن غلات، حبوبات، صیفی و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است جزء دهستان لواسان بزرگ بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در هفده هزارگزی خاور گلندوک و نه هزارگزی شمال راه شوسۀ دماوند به تهران. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 140 تن سکنه. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از پنج کشوری که در اوستا (فروردین یشت، بندهای 143 - 144) نام برده شده است، چهار کشور دیگر: ایران، توران، سلم، داهی است، تعیین محل و تحدید حدود کشورهای مزبور آسان نیست، (مزدیسنا تألیف دکتر معین چ 1 ص 332)
لغت نامه دهخدا
منسوب به پائین
لغت نامه دهخدا
(دَ)
درخور لائیدن. ازدر لائیدن
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابوعلی عمر بن محمد شلوبینی از دی اشبیلی نحوی، متوفای 745 هجری قمری او راست: توطئه فی النحو. (یادداشت مؤلف). رجوع به شلوبین شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مبرم و سخت درگیرنده. (آنندراج) (از غیاث) :
خار این وادی شلائین تر ز خون ناحق است
از علایق چیدن دامان رغبت سهل نیست.
صائب تبریزی (از آنندراج).
تا به آن حسن شلائین سر و کار است مرا
دست بر هرچه زنم دامن یار است مرا.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، مجازاً بمعنی عاشق. (غیاث) (از سراج اللغه) ، ناخوش. (غیاث) ، شخصی که بسیار آرام کند و از منع بازنماند. (غیاث) (از سراج اللغه) (آنندراج) ، معشوق شوخ و شنگ و بی تکلف و بی آرایش. (آنندراج). شوخ. (غیاث). و رجوع به شلایین شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شوخی، چسبیدگی به کار. (ناظم الاطباء). رجوع به شلائینی و شلایین شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
جامۀ کوتاهی را گویند که درویشان و فقیران پوشند. (برهان). جامۀ کوتاه تهی دستان. جامۀ پشمی خواه درویشان پوشند خواه غیر ایشان. (برهان). جامۀ پشمین که در وقت کار پوشند. مدرعه. جمّازه
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاطینی
تصویر لاطینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتینی
تصویر لاتینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرائین
تصویر شرائین
جمع شریان، سرخرگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کوکنار آبی از گیاهان لبلاب نیلوفر صحرائی عشقه حبل المساکین
فرهنگ لغت هوشیار
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند: استاد بوعلی درویشی را دید لاینیی بر دوش گرفته پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینی
تصویر لاینی
((یِ))
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند
فرهنگ فارسی معین