معنی شقیه - جستجوی لغت در جدول جو

شقیه

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شقیق — تصویر شقیق

(پسرانه)

نام یکی از سرداران علی (ع)

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از رقیه — تصویر رقیه

(دخترانه)

نام یکی از چهار دختر پیامبر (ص) از خدیجه

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از شقیقه — تصویر شقیقه

گیجگاه، کنار پیشانی، در طب قدیم درد نصف سر، خواهر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از شبیه — تصویر شبیه

مانند، همانند، تعزیه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بقیه — تصویر بقیه

آنچه باقی مانده، مانده، بازمانده، به جامانده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از فقیه — تصویر فقیه

عالم به احکام شرع، متخصص در علم فقه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از لقیه — تصویر لقیه

دیدن، دیدار کردن، استقبال کردن

فرهنگ فارسی عمید

(اِ بَ)

رنگ کردن غورۀ خرما. یقال: شقه النخل تشقیها، ای شقحها. رنگ گرفتن غورۀ خرما. یقال: شقه النخل تشقیها، ای شقحها. (منتهی الارب). رنگ گرفتن غورۀ خرمابن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشقیح شود

لغت نامه دهخدا

(عِ قی یَ)

مؤنث عشقی. (فرهنگ فارسی معین). ج، عشقیات. رجوع به عشقی و عشقیات شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از شقیقه — تصویر شقیقه

درد نصف سر، گیجگاه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقیذ — تصویر شقیذ

چشم کننده کسی که چشم می زند بی خواب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بقیه — تصویر بقیه

بازمانده، بقیه چیزی، مانده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شوقیه — تصویر شوقیه

انگیزنده مونث شوقی، قوه ای که محرک انسان شد باعثه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شویه — تصویر شویه

بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شیقه — تصویر شیقه

غاز مردابی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شکیه — تصویر شکیه

مونث شکی و خواسته، مانده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقحه — تصویر شقحه

غوره خرما، سرخ و سپید، پستان ماده سگ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقره — تصویر شقره

سرخ و سپید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقیح — تصویر شقیح

نوان بیمار بهبود یافته زشت بد گل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقیص — تصویر شقیص

هنباز، هنبازی، دو نیم، اندکی، اسپ نیکو هیدخ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقیط — تصویر شقیط

کوزه آوند سفالین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقیظ — تصویر شقیظ

سفالینه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقیق — تصویر شقیق

چاک شده و نیمه شده، نیمه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عشقیه — تصویر عشقیه

مونث عشقی جمع عشقیات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شقین — تصویر شقین

اندک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شبیه — تصویر شبیه

همانند، نظیر، همچون، همتا

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شریه — تصویر شریه

مونث شری برای اسپ و سرشت، مادوک زنی که همواره دختر زاید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تقیه — تصویر تقیه

پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقیه — تصویر اقیه

قریب 7 مثقال

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زقیه — تصویر زقیه

توده کپه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رقیه — تصویر رقیه

دعا، افسون

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شبیه — تصویر شبیه

مانند، همانند، همدیس، همسان

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از فقیه — تصویر فقیه

دین شناس

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بقیه — تصویر بقیه

مانده، دیگر

فرهنگ واژه فارسی سره