- شقیص
- هنباز، هنبازی، دو نیم، اندکی، اسپ نیکو هیدخ
معنی شقیص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تناور، بزرگ کالبد
اندک
چاک شده و نیمه شده، نیمه
سفالینه
کوزه آوند سفالین
چشم کننده کسی که چشم می زند بی خواب
نوان بیمار بهبود یافته زشت بد گل
بزرگ، مهتر، بزرگوار مثلاً شخص شخیص
برادر، پسری که با دختر یا پسر دیگر از یک پدر و مادر باشد، نسبت به آن پسر یا دختر برادر است، داداش
آب گوارا، پاکیزه و خوشبوی
با شقاوت، قساوت قلب و سخت دل، فقیر و تهیدست، مستمند و بیچاره، خوار و ذلیل
بهره، هنبازی، اسپ نیکو، پاره زمین، اندک از هر چیز
شیش خرمای سست هسته کابوشک، درد دندان
مقابل سعید، بدبخت، تیره بخت، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه