جدول جو
جدول جو

معنی شقوریس - جستجوی لغت در جدول جو

شقوریس
قثاء بری است. (از مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاویس
تصویر شاویس
(پسرانه)
مرکب از شاه + اویس (نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوریر
تصویر شوریر
شومیز، پیراهن زنانه دارای آستین های بلند و یقۀ مردانه، نوعی مقوا که برای جلدسازی بعضی کتاب ها استفاده می شود، پوشه، شمیز
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
صوریه. نام شهری است از شهرهای اندلس. (الحلل السندسیه ج 2 ص 80، 81، 172، 176)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
منسوب به قورس. رجوع به قورس شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبیه) بخش مرکزی شهرستان اهواز، سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چاه شیرین. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرودارد و از طریق شوشتر اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ غافجه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهری است به جزیره. (منتهی الارب). شهری است به الجزیره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از بخش ایذۀ شهرستان اهواز. سکنۀ آن 104 تن. آب از چاه و قنات. محصول عمده آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کره سنی بخش شاهپور شهرستان خوی، دارای 170 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، 315 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
محمد بن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری. از قراء است و در حدود سال 839 هجری قمریدرگذشته است. از اوست: فکاهه البصر و السمع فی معرفه القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 204)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
ظاهراً مصحف شومیز. (حاشیۀ برهان چ معین). مزارع و زراعت کننده. (برهان) (آنندراج). زراعت کننده و کشتکار. (ناظم الاطباء). مزارع. (جهانگیری) ، زمینی که بجهت زراعت کردن مستعد کرده باشند. (برهان) (از آنندراج). زمینی که برای کشت و تخم افشانی آماده کرده باشند. (ناظم الاطباء). رجوع به شومیز شود، نام دارویی است. (از برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
در اساطیر دختراقیانوس و تتیس است و با برادر خود نره ازدواج کرد و از این وصلت پنجاه دختر که به نام ’نره ئیان’ نامیده می شوند تولید شدند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ را)
کوهی است بنی سلیم را. (از منتهی الارب). کوهی است مشرف بر تبوک در سمت مشرق آن و گویند شروری و رحرحان در ارض بنی سلیم است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شُ قَ)
منسوب است به شقیر که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شُ قَ)
ابوبکر احمد بن حسن شقیری بغدادی. از محدثان است و از احمد بن عبید روایت کرد و ابوبکر بن شاذان و جز وی از او روایت دارند. مرگ وی بسال 317 هجری قمری بود. (از لباب الانساب). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(شُ را / شُقْقا را)
لاله و یا گیاهی دیگر سرخرنگ. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گیاهی است. (از مهذب الاسماء). شقایق النعمان است. (از مخزن الادویه) ، جمع واژۀ شقر. (ناظم الاطباء) ، دروغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). دروغ و کذب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
شهری است به اندلس. (از لباب الانساب). ناحیه ای است به قرطبه از کشور اندلس، و ابوالحسن شقوری بدانجا منسوب است. (از لباب الانساب). و رجوع به حلل السندسیه ص 76 و 116 و 117 و 296 و معجم البلدان شود
شهری به اندلس در شمال مرسیه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جبل طوریس سلسلۀ جبال آسیای صغیر بین کیلیکیه و کاپادوکیه
لغت نامه دهخدا
(تَ بَعْ عُ)
خنک ساختن و آب فسرانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : قرسه البرد و اقرسه، اشتد علیه حتی لایستطیع ان یعمل بیده شیئاً من شدته... (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وو)
بمعنی حیله گری است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ ری ی)
منسوب است به شقوره که ناحیه ای است از قرطبۀ اندلس. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کج گردیدن و گوژ شدن از پیری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ریختن باران از ابر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَطْ طُ)
به ورس رنگ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و آن (ورس) نباتی باشد که به زعفران ماند. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به ورس شود
لغت نامه دهخدا
(شَ یَ)
سقوویه. شهری است در اسپانیا دارای 15000 تن سکنه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از خدایان کششوها (حکام بابل) و همان سوریۀ آریایی است که خورشید باشد (سین = S علامت فاعلی است که در شوریاس بجای مانده است)، (از فرهنگ ایران باستان ص 234)
لغت نامه دهخدا
مرارۀ سمک است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
روباهها. (منتهی الارب). ثعالب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به یونانی ریحان سلیمان است و آن را جمسفرم و جماهو سلیمان نیز نامند و آن گیاهی است از جنس عشقه شبیه به شبت تر و تازه و برگ آن شبیه به برگ خطمی و گل آن سفید و کوچک و دانۀ آن سیاه، مانند فلفل و گیاه آن بر اشجار می پیچد و در کوهستان فارس بهم میرسد و در اصفهان بر درختها میروید و در تنکابن ’ویسمونو’ نامند، (از مخزن الادویه)، رجوع به ریحان سلیمان شود
لغت نامه دهخدا
(اَقْ وَ)
اقوریات. (ناظم الاطباء). رجوع به اقوریات شود
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی. (ابن الندیم از یحیی النحوی). یکی از اطباء دورۀ فترت بین غورس و مینس. (عیون الانباء ج 1 ص 22)
لغت نامه دهخدا
(شَ ری ی)
ابوالحسن علی بن سلیمان بن احمد بن سلیمان مرادی شقوری. از محدثان و عبادان است و به سال 544 هجری قمری در حلب درگذشت. (از لباب الانساب). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
موریکیوس، نام کاملش فلاویوس تیبریوس موریکیوس (539-602 میلادی) امپراتور روم شرقی (582- 602 میلادی)، وی در سال 591 به جنگهای ایران و روم خاتمه داد و درآخر کار با شورش سپاهیان روم در ناحیۀ دانوب روبروشد و مجبور به استعفا گشت (602 میلادی)، فوکاس وی را به قتل رساند، رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 164 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقریس
تصویر تقریس
خنک کردن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویس
تصویر تقویس
کوژاندن چنبراندن، کوژ پشتی از پیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوریه
تصویر شکوریه
لاتینی تازی گشته کاسنه کاسنی تلخ انگوپا (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار