جدول جو
جدول جو

معنی شقدف - جستجوی لغت در جدول جو

شقدف
(شُ دُ)
نوعی از هودج معمول اهالی حجاز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از هوده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شندف
تصویر شندف
دهل، طبل، کوس، تبوراک، برای مثال تا به در خانۀ تو بر گه نوبت / سیمین شندف زنند و زرّین مزمار (فرخی - ۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دُ)
جمع واژۀ شدفاء. رجوع به شدفاء شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وَقْ قُ)
بیخواب شدن، شورچشم شدن. (تاج المصادر بیهقی). ولی در متون دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(تَ قُ)
شاد شدن اسب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ کُ)
پاره پاره کردن چیزی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ دَ)
کالبد. ج، شدوف. (منتهی الارب). شخص هرچیزی. (از اقرب الموارد) ، کجی رخسار، شادمانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فیریدگی. (منتهی الارب) ، بزرگی. (منتهی الارب). شرف. (اقرب الموارد) ، ظلمت و تاریکی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کجی سر شتر و آن عیب است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ دِ)
درازبالای بزرگ. (منتهی الارب) ، سبک و شتاب جهنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ قَ)
سفال، سفال شکستۀ ریزه. ج، شقاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ دَ)
حشیشی است بسیارپیه و بسیارشیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گیاهی نیک پرشیر. (از ناظم الاطباء) (از مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
جمع واژۀ شقف. (ناظم الاطباء). رجوع به شقف شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
یا شقیف ارنون. قلعه ای است در شام. (تاج الملوک ص 161). قلعۀ بسیار استواری است در یک مغاره از کوه نزدیک بایناس از زمین دمشق بین بایناس و ساحل واقع است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ دَ)
طبل و دمامه و دهل و نقارۀ بزرگ. (برهان). دهل. (فرهنگ اسدی). طبل و دهل. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) :
بوق خایه چون به غلغل درفتد
گوئیش در زیر ران شندف زند.
کسائی.
تا بدر خانه تو بر گه نوبت
سیمین شندف زنند و زرین مزمار.
فرخی.
خروش شندف و شیپور برخاست
قیامت گشت و نفخ صور برخاست.
؟ (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(شُ دُ)
فرس شندف، اسب بلند یا کز رخسار. (منتهی الارب). الشندف من الخیل، المشرف و قیل المائل الخد. ج، شنادف. (اقرب الموارد). اسب بلند و کج رخسار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شدف
تصویر شدف
سایه ازدور همدیس سیاهی، کجی رخساره، تاریکی تکه تکه بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شندف
تصویر شندف
طبل دمامه نقاره بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدف
تصویر قدف
آب پاشیدن، به مشت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقف
تصویر شقف
سفال ریزه سفال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدف
تصویر قدف
((قَ))
ریختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شندف
تصویر شندف
((شَ دَ))
طبل، نقاره بزرگ
فرهنگ فارسی معین