جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شندف

شندف

شندف
دهل، طبل، کوس، تبوراک، برای مِثال تا به در خانۀ تو بر گه نوبت / سیمین شندف زنند و زرّین مزمار (فرخی - ۹۵)
شندف
فرهنگ فارسی عمید

شندف

شندف
فرس شندف، اسب بلند یا کز رخسار. (منتهی الارب). الشُنْدُف من الخیل، المشرف و قیل المائل الخد. ج، شَنادِف. (اقرب الموارد). اسب بلند و کج رخسار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شندف

شندف
طبل و دمامه و دهل و نقارۀ بزرگ. (برهان). دهل. (فرهنگ اسدی). طبل و دهل. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) :
بوق خایه چون به غلغل درفتد
گوئیش در زیر ران شندف زند.
کسائی.
تا بدر خانه تو بر گه نوبت
سیمین شندف زنند و زرین مزمار.
فرخی.
خروش شندف و شیپور برخاست
قیامت گشت و نفخ صور برخاست.
؟ (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

شندن

شندن
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار