جدول جو
جدول جو

معنی شفاه - جستجوی لغت در جدول جو

شفاه
شفه ها، لب ها، کناره های دهان از بالا و پایین که روی دندان ها را می پوشاند و جزء اندام سخن گویی است، لوها، جمع واژۀ شفه
تصویری از شفاه
تصویر شفاه
فرهنگ فارسی عمید
شفاه
(شِ)
جمع واژۀ شفه. به معنی لبها. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف). جمع واژۀ شفت. (از آنندراج). جمع واژۀ شفه. (دهار) (اقرب الموارد). لبها، و آن جمع شفت است که دراصل شفه بوده. (غیاث اللغات). و رجوع به شفه شود
لغت نامه دهخدا
شفاه
(تَ وَعْ عُ)
مشافهه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مشافهه شود
لغت نامه دهخدا
شفاه
جمع شفه، لبان جمع شفه لبها لبان
تصویری از شفاه
تصویر شفاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
سخنی که رو به رو و با زبان گفته می شود، زبانی
فرهنگ فارسی عمید
(شُ هی ی)
ستبرلب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مرد بزرگ لب. (مهذب الاسماء). ستبرلب، و آن از تغییر نسب پدید آید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
سخنی که از دو لب بیرون آید و روبرو گفته شود. (ناظم الاطباء). به کسر شین، منسوب به شفاء است که مصدر شافه باشد ولی بعضیها به فتح تلفظ کنند. (از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1شمارۀ 6-7). زبانی. حضوری. آن گفته ای که به پیغام نباشد. مقابل کتبی: امتحانات شفاهی. آزمایش حضوری. پرسش و پاسخ زبانی. (یادداشت مؤلف) ، سخنی که به کسی تلقین کنند. ضد کتبی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رفاه
تصویر رفاه
آسودگی، استراحت، ناز و نعمت
فرهنگ لغت هوشیار
ستبر لب: لفچ خروشان ز کابل همیرفت زال فرو هشته لفنچ و بر آورده یال (فردوسی) لبی زبانی منسوب به شفاه لبی زبانی. یا امتحان شفاهی. آزمایشی که حضورا به عمل آورند مبنی بر پرسش و پاسخ زبانی است ربانی مقابل کتبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفاها
تصویر شفاها
لفظاً، حضوراً، زبانی، روبرو گفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
((ش))
منسوب به شفاه، لبی، زبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاه
تصویر رفاه
آسایش
فرهنگ واژه فارسی سره
زبانی، کلامی
متضاد: کتبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
شفويٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
Orally, Verbally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
oralement, verbalement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
oralmente, verbalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
โดยวาจา , ด้วยวาจา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
mündlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
усно , усно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
ustnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
口头地 , 口头上
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
oralmente, verbalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
زبانی طور پر , زبانی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
মৌখিকভাবে , মৌখিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
kwa mdomo, kwa maneno
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
oralmente, verbalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
sözlü olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
口頭で , 言葉で
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
בעל פה , בעל פה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
устно , устно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
secara lisan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
मौखिक रूप से , मौखिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
mondeling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
구두로
دیکشنری فارسی به کره ای