- شغول
- جمع شغل، کار ها پیشه ها
معنی شغول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درکار، سرگرم، دست به کار
درکار، بکار، سرگرم کار، جای اشغال شده
کسی که عهده دار انجام کاری باشد، سرگرم، کنایه از گرفتار، درگیر، دارای شغل
Busy, Occupied
ocupado
beschäftigt, besetzt
zajęty
занятой , занятый
зайнятий
druk, bezet
ocupado
occupé
occupato
व्यस्त
עסוק , עסוק
忙碌的 , 占用的
忙しい , 占有された
busy, na shughuli
ยุ่ง , ว่าง
ব্যস্ত
مشغولٌ
مصروف , مشغول
عیار مکار
ترکی کودک، دلدار
گوناگونی
گلوله ای است فلزی که باریسمان از گونیا بیاویزند تا بدان راستی و کجی دیوار یا پایه بنا را معلوم کنند توسط بنایان
گوالیدن درکودکان
بانگ فریاد، سوت صفیر، ناله، پژمردگی افسردگی
احاطه کردن، فرا گرفتن
سر گرم در کار