- شغر
- لنگ هوا کردن: در گای، بیرون راندن، تهی ماندن، کاهش، پراکندن
معنی شغر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خارپشت سیخول
پشت پا زبانزدی در کشتی گرفتن
پراکنده و پریشان پراکنده پریشان
متفرق، پراکنده
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زیبارو، ماده بلوری شیرین و سفید رنگ، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظوم هخسرو و شیرین
رود خشک که سیلاب از آن قطع شده و جای جای آب ایستاده باشد
سپاس، شکر
پیشه، کار
چامه، سروده
احساس، شوق، نشاط، اشتیاق
دندانهای جلو دهان
قورباغه، وزغ
التفات نمودن و پرسیدن احوال کسی، التفات نمودن
ممرز
خارپشت کلان را گویند که خارهای خود را چون تیراندازد
پاکدل خوبروی مرد
تهی
عطیه و نیکویی مهر، کابین
نصف هر شیئی، جز، پاره
بره آهو آهو بره یکماهه
پاره آتش که بجهد، آتشپاره، سرشک آتش
دهان بازکردن دهان گشودن، لورگاه (لور سیل)، رودگشاد
سخن منظوم که دارای وزن و قافیه باشد موی انسان یا حیوان
درخت با تنه باریک باشد
بریدگی، برگشتگی، پلک چشم
شمارنده و تعداد کننده، اختر شمر
لاله خروس، دروغ دلخواه دلچسب
عصیر بسیار شیرینی که از بعضی نباتات مثل چغندر قند استخراج می کنند و از آن قند و نبات و شربت سازند سپاسگزاری و ثنا گفتن، سپاس داشتن
کناره لبه، پلک، کناره چوز، کناره زهدان، رود کنار، تیزی تیغ
بد خوی