- شغر (شَ)
پای برداشتن سگ تا بمیزد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج) (از تاج المصادر بیهقی). یک پا برداشتن سگ باشد بجهت شاشیدن. (برهان). برداشتن سگ یک پای خود را خواه بول کند و خواه بول نکند یا تا بول کند. (ازاقرب الموارد) ، برداشتن مرد هر دو پای زن را تا با وی بیارامد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) ، برداشتن زن پای خودرا وقت آرمیدن با مرد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، خالی ماندن بلاد از مردم که حراست و حفاظت آن نمایند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خالی ماندن شهر از مردم. (آنندراج) (از برهان) (از یادداشت مؤلف) ، دور شدن مرد. (از اقرب الموارد) ، غالب آمدن مردمان را در حفظ شخص غریب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، بیرون کردن کسی را از جای. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). اخراج و نفی کسی از زمین. (از اقرب الموارد). تبعید، دور ماندن شهر از پادشاه و ناصر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، پریشان و پراکنده کردن، پاسپر کردن چیزی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، برداشتن شتر ماده دو پای خودرا و زدن بچه را. (از اقرب الموارد) ، بلند کردن شتر ماده پاهای خود را هنگامی که میخواهندسوار شوند. (از اقرب الموارد) ، بر سر داشتن و بر زمین زدن شتر نر ماده را. (ناظم الاطباء). زدن شتر سر خود را زیر شکم ناقه نزدیک پستان آن و بلند کردن آن را و بر زمین زدن. (از اقرب الموارد)
دوری، گشادگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جدایی، تقسیم. (ناظم الاطباء)
دوری، گشادگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جدایی، تقسیم. (ناظم الاطباء)
