- شغار
- آوند تهی، چاه پر آب خاکستر و بقایای حاصل از سوختن اشنان قصارین که حاوی مقداری کربنات پتاسیم است و به همین جهت در صابون سازی به کار می رود سنگ گاز ران حجر لوقواغرافس
معنی شغار - جستجوی لغت در جدول جو
- شغار ((شُ))
- خاکستر و بقایای حاصل از سوختن اشنان قصارین که حاوی مقداری کربنات پتاسیم است و به همین جهت در صابون سازی به کار می رود، سنگ گازران، حجرلوقواغرافس
- شغار
- در دورۀ جاهلیت، نوعی نکاح که در آن مردی دختر یا خواهر خود را به مرد دیگر به زنی می داد به شرط آنکه او نیز دختر یا خواهر خود را بدون مهر و کابین به وی بدهد، این امر را پیغمبر اسلام نهی کرد و فرمود مثلاً لا شغار فی الاسلام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوشت چربناک، گوش پر موی، موش دشتی
سنگ آتشزنه
رها کردن، دور ماندن خارپشت سیخول
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زال و برادر رستم پهلوان شاهنامه که رستم را با حیله و نیرنگ به قتل رساند
نم، زه، ندا، عقیق وار
تعداد، جمعیت
سختی و محنت
زی بی حیا و بد زبان
طرف سفالی بزرگی که در آن ماست می ریزند
تهی
زیرک باهوش، چالاک چابک، کسی که در دکان نانوایی نان بتنور زند، مردی جست و چابک که با لباس مخصوص پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه ای را به سرعت به مقصد رساند پیاده چالاک. باهوش زیرک آب زیر کاه، فرومایه، دشنه کش چاغو کش شترنگباز، منگیا گر منگورز (قمار باز)، جمع شاطر، نوندان نانگیران
پاره آتش که برجهد
قلیایی که از اشنان گرفته میشود و در صابون پزی به کار میرود، نوشادر
نشان و علامت، و بمعنی لباس زیر
تخت روان بیمارکش، دهان بند، داغ برشتر
حساب
قصد کشتن آدمی یا حیواناتی را، صید
ماهی گوشتخوار ماهی کوهاندار، آلاله
ترکی باز از مرغان شکاری
ننگ و رسوایی کبک رومی
کارد فروش
بد خوی
شغال تورک
پستانداریست از تیره سگان که جزو راسته گوشتخواران است. این جانور به پرندگان اهلی حمله می کند و آفت آنها است. پوستش را جهت آستر لباس به کار می برند. اصل آن از آسیاست ولی در افریقا و جنوب اروپا نیز فراوانست. یا باج به شغال دادن، به شخصی پست رشوه دادن
تاموره دلپرده پرده ای که دل را فرا گرفته شیدایی، درد تاموره
شورشی آشوبگر
خوبی، حسن و جمال، فربهی ریاضت کشیدن
ماهیانه دادن
شوغا: بام مسیح و جای خردمندان این خاکدان طویله و شو غارش. (ناصر خسرو 209)
زمینی که به جهت زراعت با گاو آهن شکافته باشند
خوار شدن کوچک، خرد، جمع صغیر
آنچه از آتش به هوا می پرد