- شعوف
- جمع شعفه، سر ها سر کوه ها
معنی شعوف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شیفته، دل باخته، خوشحال، خوش دل
دیوانه و شیفته دل رفته از جنون و بیم
دانستگی، خرد
جمع سعف، وردکها
متفرق منتشر. یا غارت شعواء. غارتی متفرق و ممتد
شیدایی دیوانگی جمع شعفه سر کوهها
کاکل
دانستن و دریافتن، آگاهی یافتن از طریق حس
جمع شعب، قبیله بزرگ مرگ
شکاف و رخنه، شکافنده
جمع شنف، سخته های گوش
متفرق، منتشر، پراکنده
غارت شعوا: غارت پراکنده و ممتد
غارت شعوا: غارت پراکنده و ممتد
دانستن و دریافتن، حس کردن، فهم و ادراک
پسوند متصل به واژه به معنای شکوفنده، برای مثال که لشکر شکوفان مغفر شکاف / نهان صلح جستند و پیدا مصاف (سعدی۱ - ۷۷ حاشیه)
قبایل، قبیله ها، گروهی از مردم دارای نژاد، سنن، دین و فرهنگ مشترک، گروهی از فرزندان یک پدر، جمع قبیله
ناتوان
درخت خشک
دریافتن، ادراک، آگاهی
شیفته کردن دوستی کسی دل کسیرا، شادمانی، شیفتگی، خوشدلی
ماله کشاورزی
خوش دل شدن، خوشحال شدن، خوش دلی، شادمانی
بخت، کوشش و کار
مشعوف شدن
شاد شدن خوشحال گردیدن