شعوذه. شعوده و شعبده و چابکی دست و تردستی. (ناظم الاطباء). سبکی و چالاکی دست. شعبده و افسون که بدان در نظر چیزی بر غیر اصل خود نماید. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سبک دستی. (دهار) : اگر به ذات خویش مقاومت نتواند کرد... به زرق و شعوذه دست به کار کند. (کلیله و دمنه). از این... شعوذه روزی پشیمان شوی. (کلیله و دمنه). آن می و جام بین بهم گویی دست شعوذه کرده ز سیم ده دهی صرۀ زرّ شش سری. خاقانی. در جمله به تزویر و شعوذه و نیرنج فقیر، همگی زن در ضبطآورد. (سندبادنامه ص 191). ملک نوح عشوۀ او بخرید وبه زرق و شعوذۀ او مغرور شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 136). و رجوع به شعبده شود
شعوذه. شعوده و شعبده و چابکی دست و تردستی. (ناظم الاطباء). سبکی و چالاکی دست. شعبده و افسون که بدان در نظر چیزی بر غیر اصل خود نماید. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سبک دستی. (دهار) : اگر به ذات خویش مقاومت نتواند کرد... به زرق و شعوذه دست به کار کند. (کلیله و دمنه). از این... شعوذه روزی پشیمان شوی. (کلیله و دمنه). آن می و جام بین بهم گویی دست شعوذه کرده ز سیم ده دهی صرۀ زرّ شش سری. خاقانی. در جمله به تزویر و شعوذه و نیرنج فقیر، همگی زن در ضبطآورد. (سندبادنامه ص 191). ملک نوح عشوۀ او بخرید وبه زرق و شعوذۀ او مغرور شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 136). و رجوع به شعبده شود
ابن خلیده. محدث است، شعوذبن مالک. از رهط نعمان بن منذر است، شعوذبن عبدالرحمان. محدث است. (منتهی الارب). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
ابن خُلَیْده. محدث است، شعوذبن مالک. از رهط نعمان بن منذر است، شعوذبن عبدالرحمان. محدث است. (منتهی الارب). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
افسون و تعویذ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رقیه و تعویذی که انسان برای جلوگیری از ترس یا جنون یا نظر زدن، مینویسد و بر خود می آویزد. (از اقرب الموارد). ج، عوذ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
افسون و تعویذ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رقیه و تعویذی که انسان برای جلوگیری از ترس یا جنون یا نظر زدن، مینویسد و بر خود می آویزد. (از اقرب الموارد). ج، عُوَذ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
شعبده. (از ناظم الاطباء). برخی از قبایل عرب باء کلمه را به واو بدل سازند مانند شعبذه و شعوذه. (نشوءاللغه ص 151). رجوع به شعبده شود، تردستی. حقه بازی، نیرنگ. (فرهنگ فارسی معین)
شعبده. (از ناظم الاطباء). برخی از قبایل عرب باء کلمه را به واو بدل سازند مانند شعبذه و شعوذه. (نشوءاللغه ص 151). رجوع به شعبده شود، تردستی. حقه بازی، نیرنگ. (فرهنگ فارسی معین)