جدول جو
جدول جو

معنی شعثم - جستجوی لغت در جدول جو

شعثم
(شَ ثَ)
ابن اصیل. محدث است. (منتهی الارب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
ابن حیان. به روز فتح مصر حاضر بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شعث
تصویر شعث
پراکندگی کار و خلل در آن
فرهنگ فارسی عمید
(شُ ثَ)
ابن زهیر. جاهلی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ ثَ)
نام پدر ذؤیب صحابی است (منتهی الارب).. صحابی در فقه اسلامی، فردی است که حضور جسمی و معنوی در کنار پیامبر اسلام (ص) داشته و مؤمن به او بوده است. این همراهی تنها در ظاهر خلاصه نمی شود، بلکه باید با ایمان قلبی و پایبندی عملی همراه باشد. صحابه از مهم ترین منابع شناخت سیره و احکام پیامبر هستند. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.
لغت نامه دهخدا
(شَ عِ)
شعر شعث، موی ژولیده. (ناظم الاطباء). کالیده موی پریشان. (دهار). ژولیده موی. پراکنده موی. اشعث. (یادداشت مؤلف). ژولیده موی. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، مرد چرکین. (ناظم الاطباء) ، رجل شعث الرأس، مرد ژولیده موی سر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ عَ)
پراکندگی کار و هرج و مرج آن. دعا: اللهم اللمم به شعثنا، خداوندا فراهم آور پراکندگی کارهای ما را. (ناظم الاطباء). پراکندگی کار. (منتهی الارب) (آنندراج). پراکندگی. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ژولیده موی شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). درهم گردیدن موی و مانند نمد شدن از جهت روغن نمالیدن و پاکیزه نکردن آن. (ناظم الاطباء). پراکنده موی شدن. (یادداشت مؤلف) ، چرک گردیدن سر و بدن، غبارآلوده شدن سر و لاشۀ کسی و چرک گردیدن آن، ریش گردیدن. و قولهم: من قلم اظفاره لم تشعث انامله، هرکس بچیند ناخنهای خود را ریش نمی گردد انگشتهای او. (از ناظم الاطباء) ، انتشار یافتن امر کسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
اصلاح کردن میان قوم. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
جمع واژۀ اشعث، شعثاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ اشعث به معنی مردژولیده موی. (آنندراج). رجوع به اشعث و شعثاء شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ثَ مَ)
موضعی است که در آنجا جنگ واقع شد و از آن است یوم الشعثمین در قول مهلهل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذُ ءَ)
ابن شعثم یا شعثن. صحابی است. او درک سه غزوه از غزوات رسول اکرم کرد، و سپس در بصره اقامت گزید. صحابی در اصطلاح اسلامی به شخصی گفته می شود که پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را دیده، با او معاشرت داشته، ایمان آورده و در همان حالت مسلمانی از دنیا رفته باشد. این عنوان افتخاری نشان دهنده جایگاه خاص این افراد در تاریخ اسلام است. صحابه نه تنها در ثبت سنت و احکام دینی نقش داشتند، بلکه در سیاست، قضاوت و گسترش اسلام نیز اثرگذار بودند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از شعث
تصویر شعث
پراکنده در هم ژولیده، پراکندگی در کار، ژولیده موی شدن ژولیده موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعث
تصویر شعث
((شَ عِ))
ژولیده موی
فرهنگ فارسی معین