ژولیده موی شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). درهم گردیدن موی و مانند نمد شدن از جهت روغن نمالیدن و پاکیزه نکردن آن. (ناظم الاطباء). پراکنده موی شدن. (یادداشت مؤلف) ، چرک گردیدن سر و بدن، غبارآلوده شدن سر و لاشۀ کسی و چرک گردیدن آن، ریش گردیدن. و قولهم: من قلم اظفاره لم تشعث انامله، هرکس بچیند ناخنهای خود را ریش نمی گردد انگشتهای او. (از ناظم الاطباء) ، انتشار یافتن امر کسی. (از اقرب الموارد)