جدول جو
جدول جو

معنی شطور - جستجوی لغت در جدول جو

شطور
شطرها، جزء ها، پاره ها، نیمه ها، جمع واژۀ شطر
تصویری از شطور
تصویر شطور
فرهنگ فارسی عمید
شطور
(تَ)
مصدر به معنی شطاره. (ناظم الاطباء). خشک یا دراز شدن یک پستان گوسفند نسبت به دیگری. رجوع به شطاره شود، برغم مردمان دور گردیدن از ایشان. (از آنندراج) (از اقرب الموارد). دور شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، نظر کردن بسوی کسی به روشی که گویا دیگری را هم می نگرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به گوشۀ چشم نگریستن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
شطور
(شَ)
گوسپندی که یک پستان وی خشک و یکی با شیر باشد و یا یک پستان وی درازتر از دیگری بود. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گوسفند که یک پستانش شیر ندهد. ج، شطر. (مهذب الاسماء) ، جامه ای که یک طرف عرض آن درازتر باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شطور
(شُ)
جمع واژۀ شطر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شطر شود
لغت نامه دهخدا
شطور
تک خانه، پستان نا برابر، جامه نا برابر
تصویری از شطور
تصویر شطور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاور
تصویر شاور
(پسرانه)
شاهپور، پسر شاه، شاهزاده، شاه پور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بار سالار فریدون پادشاه پیشدادی، نام چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکور
تصویر شکور
(پسرانه)
بسیار سپاسگزار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شرور
تصویر شرور
بدکار، صاحب شر، شریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطور
تصویر فطور
غذایی که با آن افطار می کنند، فطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شطوط
تصویر شطوط
شط ها، رودخانه های بزرگ، جمع واژۀ شط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستن و دریافتن، حس کردن، فهم و ادراک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکور
تصویر شکور
بسیار سپاسگزار و شکر کننده، پاداش دهنده، عطاکنندۀ ثواب جزیل برای عمل قلیل، از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
در علم عروض شعری از بحر رجز که سه جزء از شش جزء آن کم کرده باشند، دو نیمه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرور
تصویر شرور
شرّ ها، بدیها، شرارتها، جمع واژۀ شرّ
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
نان آبکامه اندوده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دونیم شده. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح عروض) مشطور از بحر رجز که سه اجزای آن را از شش جزو انداخته باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بیتی باشد که یک نیمه از اجزای اصلی آن کم کرده باشند، چنانکه مربع هزج که در اصل دائرۀ عجم مثمن است و در اشعار عرب روا باشد که چهار دانگ از اجزای بحری کم کنند، چنانکه از رجز و منسرح که در اصل دائرۀ عرب مسدس اند و باشد که بر دو جزو از هر یک شعر گویندو آن را منهوک خوانند به سبب قلت اجزاء و ضعف آن، ودر لغت عرب گویند: نهکه الحمی، یعنی تب، او را ضعیف و نزار کرد. (المعجم فی معاییر اشعار العجم)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مصدر به معنی شطاره. (ناظم الاطباء). به دو معنی اخیر شطور. (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به شطاره شود، برغم مردمان دور گردیدن از ایشان. (منتهی الارب). رجوع به شطور و شطاره شود
لغت نامه دهخدا
جمع شط، شهرودان و دور شدن، سخت گرفتن، ستم کردن رود بزرگ که وارد دریا شود، جمع شطوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهور
تصویر شهور
جمع شهر، ماه ها جمع شهر ماهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکور
تصویر شکور
مردی بسیارشکر و سپاس کننده، ثنا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستن و دریافتن، آگاهی یافتن از طریق حس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقور
تصویر شقور
نیاز، جمع شقر، کار های دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرور
تصویر شرور
بدکار، شریر، زیاد شیطانی و مردم آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطون
تصویر شطون
ژرف چون چاه، دراز و کج، دور و دراز، رنج آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطیر
تصویر شطیر
دوروغریب، نیمه چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحور
تصویر شحور
سارسیاه ازپرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته گاودمب شیپور، نوعی ساز که می نوازند مهره ترسایان. نای رویین نفیر، جمع شبابیر
فرهنگ لغت هوشیار
زیرک باهوش، چالاک چابک، کسی که در دکان نانوایی نان بتنور زند، مردی جست و چابک که با لباس مخصوص پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه ای را به سرعت به مقصد رساند پیاده چالاک. باهوش زیرک آب زیر کاه، فرومایه، دشنه کش چاغو کش شترنگباز، منگیا گر منگورز (قمار باز)، جمع شاطر، نوندان نانگیران
فرهنگ لغت هوشیار
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطور
تصویر خطور
دلگذر آن چه به دل گذرد، یاد کرد بیاد آمدن بدل گذشتن بخاطر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چطور
تصویر چطور
چگونه، چسان: (احوالت چطور است)، چه: در برابر وقوع حادثه یا شنیدن خبری گویند: چطور شده
فرهنگ لغت هوشیار
اندوده نان آبکامه اندوده، کم کرده: در سرواد بیتی باشد که یک نیمه از اجزاء اصلی آن کم کرده باشند چنانکه مربع هزج که در اصل دایره عجم مثمن است و در اشعار عرب روا باشد که جهار دانگ از اجزای بحری کم کنند چنانکه از رجز و منسرح که در اصل دایره عرب مسدس اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطور
تصویر سطور
جمع سطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرور
تصویر شرور
بد نهاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستگی، خرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چطور
تصویر چطور
چگونه، چسان
فرهنگ واژه فارسی سره