هر گیاه که بر زمین گسترده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). هر نباتیکه بر روی زمین گسترده شود او را بدین نام خوانند. (الفاظالادویه). اسم جنس گیاهی است که بر روی زمین پهن شود. (تحفۀ حکیم مؤمن)
هر گیاه که بر زمین گسترده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). هر نباتیکه بر روی زمین گسترده شود او را بدین نام خوانند. (الفاظالادویه). اسم جنس گیاهی است که بر روی زمین پهن شود. (تحفۀ حکیم مؤمن)
دراز و تن دار از مردم و شتر. (منتهی الارب). دراز و تن دار از شتر. (از اقرب الموارد) ، بکر شناح، شتر جوانه. (منتهی الارب). شتر جوان و اصل آن شناحی به یاء و مخفف بود و بعلت التقاء ساکنین (میان یاءو تنوین) یاء حذف گردیده است. (از اقرب الموارد)
دراز و تن دار از مردم و شتر. (منتهی الارب). دراز و تن دار از شتر. (از اقرب الموارد) ، بکر شناح، شتر جوانه. (منتهی الارب). شتر جوان و اصل آن شناحی به یاء و مخفف بود و بعلت التقاء ساکنین (میان یاءو تنوین) یاء حذف گردیده است. (از اقرب الموارد)
قحط، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، قحط و تنگی و کمیابی، (ناظم الاطباء)، کوشش در هر کار، پرهیز، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، ترس و خوف، زیرکی و هوشیاری، (ناظم الاطباء)، جمع واژۀ شیح، (منتهی الارب)، رجوع به شیح شود
قحط، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، قحط و تنگی و کمیابی، (ناظم الاطباء)، کوشش در هر کار، پرهیز، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، ترس و خوف، زیرکی و هوشیاری، (ناظم الاطباء)، جَمعِ واژۀ شیح، (منتهی الارب)، رجوع به شیح شود
جمع واژۀ شاطر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شاطر شود، عیّار. (تمدن جرجی زیدان ص 47). رجوع به عیار و ترجمه تمدن جرجی زیدان شود
جَمعِ واژۀ شاطِر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شاطر شود، عَیّار. (تمدن جرجی زیدان ص 47). رجوع به عیار و ترجمه تمدن جرجی زیدان شود
بیشرمی و گستاخی و بی ادبی و شوخی. (ناظم الاطباء). بیحیایی و شوخی. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، بزبان آوردن سخنان خلاف شرع. (ناظم الاطباء) ، شطحیات گفتن. (از فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). رجوع به شطح و شطحات و شطحیات شود
بیشرمی و گستاخی و بی ادبی و شوخی. (ناظم الاطباء). بیحیایی و شوخی. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، بزبان آوردن سخنان خلاف شرع. (ناظم الاطباء) ، شطحیات گفتن. (از فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). رجوع به شطح و شطحات و شطحیات شود
زیرک باهوش، چالاک چابک، کسی که در دکان نانوایی نان بتنور زند، مردی جست و چابک که با لباس مخصوص پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه ای را به سرعت به مقصد رساند پیاده چالاک. باهوش زیرک آب زیر کاه، فرومایه، دشنه کش چاغو کش شترنگباز، منگیا گر منگورز (قمار باز)، جمع شاطر، نوندان نانگیران
زیرک باهوش، چالاک چابک، کسی که در دکان نانوایی نان بتنور زند، مردی جست و چابک که با لباس مخصوص پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه ای را به سرعت به مقصد رساند پیاده چالاک. باهوش زیرک آب زیر کاه، فرومایه، دشنه کش چاغو کش شترنگباز، منگیا گر منگورز (قمار باز)، جمع شاطر، نوندان نانگیران