جدول جو
جدول جو

معنی شریلی - جستجوی لغت در جدول جو

شریلی
(شِ ریل لی)
دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو. محصول آنجا غلات. آب آن از چشمه تأمین می شود. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شایلی
تصویر شایلی
(دخترانه)
بی همتا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گریلی
تصویر گریلی
گوشه ای در دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
نام خانواده ای انگلیسی در ویستون، سسکس. مؤسس این خانواده رالف شرلی که کلانتر سری و سسکس بود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لا)
ناحیه ای است از نواحی کوفه. این مکان نهری به نام نهر شیلی دارد که امروز به نهر زیاد معروف است. نهر شیلی نهری است قدیمی در سمت بالای انبار که منبعش فرات می باشد. در ساحلش دیه ها و کشتزارهایی یافت می شود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
رئیس فرقه ای ازمغتسله که به نام او به شیلین مشهورند، و او درشت پوشیدی و از ناروا و حرام پرهیز کردی و متمایل به مذهب یهود بود، بابک بن بهرام شاگرد اوست، (ابن ندیم)
لغت نامه دهخدا
جمهوریی در امریکایی جنوبی و آن بشکل مستطیل باریکی است در مغرب آمریکای جنوبی، میان اقیانوس کبیر و رشته کوههای آند، شمال آن گرم و خشک وقسمت اعظمش بیابان است، مرکزش ملایم و دارای باران متوسط و جنوب آن دارای آب و هوای مرطوب و نسبتاً سرد می باشد، در قسمت مرکزی نباتات، غلات و انگور و میوه هامی روید و در قسمت جنوبی دارای مراتع و جنگلهای متعدد است، محصولات کانی شیلی فراوان است (شوره، مس، نقره، زغال سنگ و غیره)، مساحت کلیۀ کشور شیلی 738803 کیلومتر مربع و جمعیت آن در حدود 7121000 تن است، پایتخت شیلی شهر سانتیاگو است، بزرگترین بندر شیلی بندر ’والپارزو’ است که 218800 تن جمعیت دارد، کشور مزبوردر 1818 میلادی مستقل گردید، رژیم حکومت آن جمهوری و دورۀ ریاست جمهوری 6ساله است، زبان مردم، اسپانیایی ومذهب اکثریت کاتولیک است، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از انتسابات شریج است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شُ رَ / شُ رَ حی ی)
منسوب به شریح قاضی معروف. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابوالعباس احمد بن عبدالمؤمن. متوفای 619 هجری قمری او راست: شرح ایضاح ابوعلی. (یادداشت مؤلف). رجوع به احمد... و اعلام المنجد شود
احمد از مردم بلنیه بود سپس به مشرق رفت. او راست: شرح مقامات حریری. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابومحمد حسن شریعی. از صحابۀ امام دهم و یازدهم بود و او اول کسی است که بعد از امام یازدهم به ادعای بابیت برخاسته و به الحاد و کفر منسوب شده و توقیعی در لعن او صادر شده است. پیروان او را شریعیه می گویند. (از خاندان نوبختی ص 235). رجوع به شریعیه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مشهدی، امیر شریفی. از سادات مشهد و از نسل سیدشریف جرجانی و از گویندگان و موسیقی دانان قرن دهم هجری قمری بود. قطعۀ زیر از اوست:
بس که سیل غمت از دیده دمادم گذرد
روز هجر تو مرا چون شب ماتم گذرد
لاله روید ز زمینی که از آنجا گذرم
بس که خون دلم از دیدۀ پرنم گذرد.
(از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شراکت و حصه داری و انبازی، همدستی. (ناظم الاطباء). رجوع به شریک شود
لغت نامه دهخدا
(شُ وَ)
شویل. شویلا. شویله. برنجاسف. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
یکی از شهرهای اسپانیا، بین سبته و بحر المحیط. (حلل السندسیه ج 1 ص 54)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
یا سرتامس شرلی. نبیرۀ رالف شرلی. (متولد 1542 میلادی - متوفای 1612 میلادی) کلانتر سری و سسکس (1578 میلادی) و خزانه دار قشون انگلیس در هلند. سه فرزند او ماجراجو و جهانگیر بودند. بنام سرتامس شرلی، سرآنتونی، و روبرت. (فرهنگ فارسی معین)
یا سرتامس شرلی. پسر سرتامس شرلی، (متولد 1564 میلادی متوفای 1630 میلادی) در هلند و ایرلندبه خدمت مشغول شد. سفری به لونت کرد (1598- 1603 میلادی) توسط ترکان اسیر شد (1603 میلادی) و دو سال محبوس ماند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قطعه ایست ضربی در دستگاه شور که در پرده شهناز نواخته میشود و دو ضرب یا چهار ضرب است
فرهنگ لغت هوشیار
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
((تِ رِ))
کامیونی با کفه بارگیر طویل و مجزا که به پشت آن بسته می شود جهت حمل بارهای حجیم و سنگین، وسیله باربری چرخ داری که آن را به پشت ماشین یا تراکتور می بندند و می کشند
فرهنگ فارسی معین
اشتراکی، انبازی، مشارکت
فرهنگ واژه مترادف متضاد