- شریف (پسرانه)
- ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، بزرگوار، نام کوهی در عربستان
معنی شریف - جستجوی لغت در جدول جو
- شریف
- بزرگ منش
- شریف
- مرد بزگ قدر، اشراف، بزرگ قدر
- شریف
- صاحب شرف، دارای شرف، شرافتمند، بزرگوار، بلندقدر
- شریف ((شَ))
- بزرگوار، بلند قدر، پاک نژاد، گهری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث شریف سایه دست مونث شریف، جمع شرائف شریفات: مراسله شریفه
مؤنث واژۀ شریف، صاحب شرف، دارای شرف، شرافتمند، بزرگوار، بلندقدر، برای مثال از هیئت شریفۀ نسوان دی که باد / بر هیئت آفرین و بر این هیئت آفرین (ایرج میرزا - ۱۹۸)
بزرگوار کردن، حرمت داشتن
شریف گردانیدن، بزرگ داشتن، بلند کردن، بزرگوار نمودن، خلعت
تشریف آوردن: آمدن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار می رود
تشریف بردن: رفتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
تشریف داشتن: حضور داشتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
تشریف آوردن: آمدن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار می رود
تشریف بردن: رفتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
تشریف داشتن: حضور داشتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
هماورد، هم آورد
اریب
پشتسوار، پس انداز سرباز پس انداز، رده، پشت هم، دنبالیاب شیوه ای در چامه سرایی که واژگان پیاپی در هر خانی باز آیند
شکننده، مویین، نرم، زیبا
انباز، هم سود
تیز، تند، زبان گز هم پیشه، همکار، هم حرف هم پیشه، همکار، هم حرف
پائیز، خزان
رزرده رسته درختان مو
مونث شری برای اسپ و سرشت، مادوک زنی که همواره دختر زاید
سهیم، همدست، مشارک همباز همباغ هنباگ همکار همال هماس هنباز گفته اندکه دیگ باهنبازان بسیاربه جوش نیاید (تاریخ بیهغی) رسن، داماد انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
خوردم، خوبروی، درخشان، خردچوز
نیام کویک (نخل)، برک (پارچه یکتانی)
رزه ریسمانی که برآن جامه شسته آویزند، کبار کبار ریسمان بافته شده از برگ نیام خرمابن، نوار (فیلم)، بویه دان
یونانی تازی گشته کاسنی کاشنی از گیاهان
پارسیی تازی گشته سریش بدخوی
بدکار، صاحب شر
شمد (ملحفه) بسترآهنگ
آواره بی خانمان پس مانده بازمانده رانده
بریده گوشت، نازک و پهن شرم شرم زن چوز شرمگاه آلت تناسلی زن شرم زن، از اعلام مردانست
هم پیاله آب ناگوار آب کش
سوز سرما خنکی، باد سرد، گرمی آفتاب از واژگان دو پهلو، تنک گردیدن جامه نازک شدن جامه، چیز کم