جدول جو
جدول جو

معنی شرپی - جستجوی لغت در جدول جو

شرپی
(شِ رِپْپی)
صوت برخورد جسمی با آب. منسوب به شرپ، که حکایت آواز زدن دست یا برخوردن دست به چیزی. برای نشان دادن صدا یا شدت افتادن چیزی (مثلاً در درون آب) بر زبان آید. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درپی
تصویر درپی
تکۀ پارچه ای که بر پارگی جامه بدوزند، پینه، پاره، برای مثال سیه گلیم خری ژنده جل پشم آکند / که ژندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو (سوزنی - ۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرعی
تصویر شرعی
ویژگی آنچه مطابق احکام شرع باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که روی مرداب بسته شود، پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
مربوط به شرط، در دستور زبان علوم ادبی جمله ای که در آن ادات شرط به کار رفته باشد، در علم منطق ویژگی قضیه یا امری که مقید به شرط باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بی نظم و ترتیب باشد، شرتی پرتی، با بی قیدی و شلختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرمی
تصویر شرمی
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعی
تصویر شرعی
کیشی آینیک منسوب به شرع مطابق احکام شرع موافق دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
موافق، شایسته، ثبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که از روی مرداب بدریا وصل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرپی
تصویر پرپی
خمیری که کشش آن زیاد و برای نان پختن مناسبتر باشد پر کشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترپی
تصویر ترپی
فرانسوی اژدر ماهی سفره ماهی، اژدر از جنگ افزارها سفره ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درپی
تصویر درپی
در عقب، در پس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درپی
تصویر درپی
((دَ))
پینه، وصله، تکه ای پارچه که بر پارگی جامه دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
((شُ))
گروهی از برگزیدگان اعوان حاکمان و والیان، جمع شرط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرجی
تصویر شرجی
((شَ))
آب و هوای گرم و مرطوب ویژه مناطق ساحلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرجی
تصویر شرجی
Muggy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
East, Eastern, Easterly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
Conditional
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
восточный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
условный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرجی
تصویر شرجی
душный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
Osten, östlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
bedingt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرجی
تصویر شرجی
schwül
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
східний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
умовний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرجی
تصویر شرجی
задушливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
wschodni
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
warunkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرجی
تصویر شرجی
duszny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
东方的 , 东风的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
有条件的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرجی
تصویر شرجی
闷热的
دیکشنری فارسی به چینی