قلعۀ محکمی است در خراسان در چهارفرسنگی نساء و اعراب آن را جمغول نامند. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان). (معرب چمغول). قلعۀ استواری در خراسان قدیم، که بین آن و نسا چهار فرسنگ بود. (فرهنگ فارسی معین)
قلعۀ محکمی است در خراسان در چهارفرسنگی نساء و اعراب آن را جمغول نامند. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان). (معرب چمغول). قلعۀ استواری در خراسان قدیم، که بین آن و نسا چهار فرسنگ بود. (فرهنگ فارسی معین)
بلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، فروشه، فروشک، افشهبرای مثال آسیای صبوریم که مرا / هم به برغول و هم به سرمه کنند (حکاک - شاعران بی دیوان - ۲۸۶)
بَلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، فُروشِه، فَروشَک، اَفشِهبرای مِثال آسیای صبوریم که مرا / هم به برغول و هم به سرمه کنند (حکاک - شاعران بی دیوان - ۲۸۶)
درنگ، تاخیر در کار، برای مثال که فرغول پدید آید آن روز / که بر تخته تو را تیره شود فام (رودکی۱ - ۳۲)، اهمال، غفلت، برای مثال به هر کار بیدار و بشکول باش / به شب دشمن خواب فرغول باش (اسدی - ۳۴۴)
درنگ، تاخیر در کار، برای مِثال که فرغول پدید آید آن روز / که بر تخته تو را تیره شود فام (رودکی۱ - ۳۲)، اهمال، غفلت، برای مِثال به هر کار بیدار و بشکول باش / به شب دشمن خواب فرغول باش (اسدی - ۳۴۴)
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانند co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانندِ co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده
بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زبان برّه، بارتنگ، لسان الحمل، جرغول، چرغول، جرغون
بارهَنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زَبان بَرّه، بارتَنگ، لِسانُ الحَمَل، جَرغول، چَرغول، جَرغون
بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زبان برّه، بارتنگ، لسان الحمل، جرغول، جرغون، خرغول
بارهَنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زَبان بَرّه، بارتَنگ، لِسانُ الحَمَل، جَرغول، جَرغون، خَرغول
بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زبان برّه، بارتنگ، لسان الحمل، چرغول، جرغون، خرغول
بارهَنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زَبان بَرّه، بارتَنگ، لِسانُ الحَمَل، چَرغول، جَرغون، خَرغول
ده کوچکی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان واقع در 81000 گزی جنوب خاوری مشیز، سر راه مالرو درگنج به چهاراطاق. سکنۀ آن 10 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان واقع در 81000 گزی جنوب خاوری مشیز، سر راه مالرو درگنج به چهاراطاق. سکنۀ آن 10 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
گرهی که در گلو و اعضای مردم افتد و درد نکند، گره های کوچک و بزرگ که بر تن مردم افتد و درد ندارد، دانه ها و گره ها باشد مانند گردکان که از اعضاء و گلوی مردم برمی آید و درد نمیکند و آنرا سلعه میگویند، (برهان)، خوک، سلعه، خوکک، چخج، (زمخشری)، جخش، جخج، غده، غول، غول بیابانی و او نوعی از جن است، (برهان)، رجوع به غول شود
گرهی که در گلو و اعضای مردم افتد و درد نکند، گره های کوچک و بزرگ که بر تن مردم افتد و درد ندارد، دانه ها و گره ها باشد مانند گردکان که از اعضاء و گلوی مردم برمی آید و درد نمیکند و آنرا سلعه میگویند، (برهان)، خوک، سلعه، خوکک، چخج، (زمخشری)، جخش، جخج، غده، غول، غول بیابانی و او نوعی از جن است، (برهان)، رجوع به غول شود
شکلی است بر فلک بصورت مردی که بر پای چپ خود ایستاده و پای راست برداشته و دست راست بر سر نهاده و بدست چپ سر دیو خونچکان به موی سر گرفته. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به حامل رأس الغول شود
شکلی است بر فلک بصورت مردی که بر پای چپ خود ایستاده و پای راست برداشته و دست راست بر سر نهاده و بدست چپ سر دیو خونچکان به موی سر گرفته. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به حامل رأس الغول شود
بارهنگ، گیاهی با ساقه های نازک وبرگ های بیضی شکل، بلندیش تا نیم سانتی متر می رسد، دانه های ریز و لعاب دار دارد که خاصیت نرم کننده و ملین دارد، بارتنگ، خرگوشک
بارهنگ، گیاهی با ساقه های نازک وبرگ های بیضی شکل، بلندیش تا نیم سانتی متر می رسد، دانه های ریز و لعاب دار دارد که خاصیت نرم کننده و ملین دارد، بارتنگ، خرگوشک