سرافرازی و درک شرف و بلندی جاه و مرتبه. (از ناظم الاطباء). تشرف. شرف و افتخار یافتن. (یادداشت مؤلف). نیل به شرف و افتخار. (فرهنگ فارسی معین) ، به خدمت بزرگی رسیدن. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرفیاب و شرفیاب شدن شود
سرافرازی و درک شرف و بلندی جاه و مرتبه. (از ناظم الاطباء). تشرف. شرف و افتخار یافتن. (یادداشت مؤلف). نیل به شرف و افتخار. (فرهنگ فارسی معین) ، به خدمت بزرگی رسیدن. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرفیاب و شرفیاب شدن شود
سرافرازشده و صاحب قدر و مرتبه گشته و مشرف. (ناظم الاطباء). کسی که به شرف و افتخاری نایل آید. شرف یافته. که شرف یابد، آنکه به خدمت بزرگی می رسد. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرفیابی شود
سرافرازشده و صاحب قدر و مرتبه گشته و مشرف. (ناظم الاطباء). کسی که به شرف و افتخاری نایل آید. شرف یافته. که شرف یابد، آنکه به خدمت بزرگی می رسد. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرفیابی شود