جدول جو
جدول جو

معنی شرفیاب

شرفیاب((شَ رَ))
کسی که به شرف و افتخاری نایل آید، آن که به فرصت بزرگی می رسد
تصویری از شرفیاب
تصویر شرفیاب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شرفیاب

شرفیاب

شرفیاب
سرافراز شده و صاحب قدر و مرتبه گشتن و مشرف، کسی که به شرف و افتخاری نایل آید
فرهنگ لغت هوشیار

شرفیاب

شرفیاب
شرف یابنده، شرف یافته، ویژگی کسی که به حضور شخص بزرگی می رسد
شرفیاب
فرهنگ فارسی عمید

شرفیاب

شرفیاب
سرافرازشده و صاحب قدر و مرتبه گشته و مشرف. (ناظم الاطباء). کسی که به شرف و افتخاری نایل آید. شرف یافته. که شرف یابد، آنکه به خدمت بزرگی می رسد. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرفیابی شود
لغت نامه دهخدا

شرفیابی

شرفیابی
هندمانی باریابی نیل به شرف و افتخار، به خدمت بزرگی رسیدن
شرفیابی
فرهنگ لغت هوشیار

شرفیابی

شرفیابی
سرافرازی و درک شرف و بلندی جاه و مرتبه. (از ناظم الاطباء). تشرف. شرف و افتخار یافتن. (یادداشت مؤلف). نیل به شرف و افتخار. (فرهنگ فارسی معین) ، به خدمت بزرگی رسیدن. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرفیاب و شرفیاب شدن شود
لغت نامه دهخدا