راه باریک و دشوار باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 69) (فرهنگ اسدی نخجوانی) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (شرفنامۀ منیری) (اوبهی) (فرهنگ رشیدی). باریک و دشوار. (انجمن آرا) (آنندراج) : راهی کو راستست بگزین ای دوست دور شو از راه بی کرانه و ترفنج. رودکی (از لغت فرس اسدی ایضاً). ره دوزخ خوش و نغز و وسیع است ره مینوست بس دشوار و ترفنج. شیخ روزبهان بقلی (از انجمن آرا)
راه باریک و دشوار باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 69) (فرهنگ اسدی نخجوانی) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (شرفنامۀ منیری) (اوبهی) (فرهنگ رشیدی). باریک و دشوار. (انجمن آرا) (آنندراج) : راهی کو راستست بگزین ای دوست دور شو از راه بی کرانه و ترفنج. رودکی (از لغت فرس اسدی ایضاً). ره دوزخ خوش و نغز و وسیع است ره مینوست بس دشوار و ترفنج. شیخ روزبهان بقلی (از انجمن آرا)
مردمی را گویند که خصیۀ ایشان بزرگ و پرباد باشد و به عربی مفتوق خوانند. (برهان قاطع). قول صاحب برهان قاطع غلط است زیرا در جایی کلمه غر را به معنی فنج ترجمه کرده و مفتوق را هم مرادف فنج آورده و گمان برده است که غرفنج یک کلمه و به معنی مفتوق است
مردمی را گویند که خصیۀ ایشان بزرگ و پرباد باشد و به عربی مفتوق خوانند. (برهان قاطع). قول صاحب برهان قاطع غلط است زیرا در جایی کلمه غر را به معنی فنج ترجمه کرده و مفتوق را هم مرادف فنج آورده و گمان برده است که غرفنج یک کلمه و به معنی مفتوق است
قریه ای است شش فرسنگ و نیم میانۀ جنوب و مشرق رامهرمز. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان جایزان رامهرمز شهرستان اهواز. دشت و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قریه ای است شش فرسنگ و نیم میانۀ جنوب و مشرق رامهرمز. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان جایزان رامهرمز شهرستان اهواز. دشت و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
هر آواز آهسته. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، بانگ پی مردم و غیره باشد. (فرهنگ اوبهی). به معنی شرفاک است. (فرهنگ جهانگیری). آواز پای مردم. (ناظم الاطباء) (از برهان). رجوع به شرفه و شرفاک شود
هر آواز آهسته. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، بانگ پی مردم و غیره باشد. (فرهنگ اوبهی). به معنی شرفاک است. (فرهنگ جهانگیری). آواز پای مردم. (ناظم الاطباء) (از برهان). رجوع به شرفه و شرفاک شود