جدول جو
جدول جو

معنی شرطیه - جستجوی لغت در جدول جو

شرطیه
(شَ طی یَ)
یا شرطیه. تأنیث شرطی. فرگروی. (ناظم الاطباء).
- جملۀ شرطیه. (اصطلاح نحو). رجوع به شرط شود.
- شرطیۀ متصله، فرگروی پیوسته. (از ناظم الاطباء).
- شرطیۀ منفصله، فرگروی واگشته. (ناظم الاطباء).
- قضیۀ شرطیه. (اصطلاح منطق). رجوع به قضیه و شرط شود.
- قضیۀ شرطیۀ متصله. رجوع به قضیۀ متصله شود.
- قضیۀ شرطیۀ منفصله. رجوع به قضیه و شرط شود
لغت نامه دهخدا
شرطیه
سامه دار زبانزد کرویز (منطق) مونث شرطی، قضیه ایست که حکم در آن معلق بر شرطی باشد مثلا اگر آفتاب بتابد روز است. مقابل قضیه حملیه. یا شرطیه متصله. قضیه ایست که حکم در آن بر اتصال حصول نسبت امری باشد بر فرض وقوع امری دیگر مثلا اگر آفتاب بر آید روز روشن باشد، در مقابل شرطیه منفصله که حکوم حکم منوط بعدم حصول امر است مانند این عدد یا زوج است یا فرد که زوج بودن معلق بر فرد بودن است و بلعکس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شریطه
تصویر شریطه
شرط، پیمان، در علوم ادبی عبارتی که شاعر همراه دعا یا نفرین در پایان قصیده می آورد، پایان کار
فرهنگ فارسی عمید
(شَ رَ طَ)
منزل اول از منازل قمر است و از کواکب برج حمل باشد. (از جهان دانش). رقیب غفر است. (یادداشت مؤلف). نخستین از منازل قمر. (التفهیم). منزل اول از منازل قمر و آن از اول حمل است تا دوازده درجه و پنجاه و یک دقیقه و بیست و پنج ثانیه و علمای احکام آن را منزل ناری مرکب از سعد و نحس گفته اند. اولین از منازل قمر و از رباط اول است. (یادداشت مؤلف). تثنیۀ شرط، یعنی علامت و دوستاره است در اول حمل و آن منزل اولین است از منازل قمر. از منتخب. و در شرح قران السعدین نوشته که شرطین دو ستاره که بجای هر دو شاخ برج حمل واقع شده اند و آن تثنیۀ شرط است به ضم اول که بمعنی هر چیز باشد. (از غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به شرطان شود
لغت نامه دهخدا
(شَ عی یَ)
شرعیه. مؤنث شرعی. منسوب به شرع. ج، شرعیات: احکام شرعیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به شرع و شرعی شود.
- دعاوی شرعیه، ادعاها و اختلافات شرعی: دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه خود به تشخیص دعاوی شرعیۀ مردم... می رسید. (تذکرهالملوک ص 3)
لغت نامه دهخدا
(شَ طی یَ)
شمطیه. صنفی از فرقۀ امامیه از مذهب شیعه، منسوب به یحیی بن اشمط. (مفاتیح)
لغت نامه دهخدا
(قَ / قُ طی یَ)
نوعی از شتران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(پَ طَ یَ)
نام شهر و ولایتی. (شعوری ج 1 ص 249). شاید مراد پارت است
لغت نامه دهخدا
تصویری از شریطه
تصویر شریطه
شرط و پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعیه
تصویر شرعیه
داتیک کیشیک مونث شرعی: احکام شرعیه، جمع شرعیات
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی که محمد فرزند دیگر جعفر صادق علیه السلام را به جای موسی کاظم علیه السلام رهنمود می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریطه
تصویر شریطه
((شَ طَ یا طِ))
شرط و پیمان، جمع شرایط (شرائط)، دعا یا نفرینی که شاعر در اواخر قصیده به صورت «تا فلان باشد فلان باد» می آورد، تأبید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
الحالة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
Conditionality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
conditionnalité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
условность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
koşulluluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شرطیّت، مشروط بودن
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
شرطیت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
শর্তযুক্ততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
ความเป็นเงื่อนไข
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
hali halisi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
תְּלוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
条件性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
Bedingtheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
조건성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
kondisi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
शर्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
condicionalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
condizionalità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
condicionalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
条件性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
warunkowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
умовність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرطیت
تصویر شرطیت
voorwaardelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی