جدول جو
جدول جو

معنی شرداغ - جستجوی لغت در جدول جو

شرداغ
(شِ)
جامۀ پیشواز آستین کوتاه باشد. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرداغ
تصویر پرداغ
پردردوغم مثلاً دل پرداغ، شخص بسیار اندوهگین و ماتم زده
فرهنگ فارسی عمید
(کَ هََ وَ)
گلناک شدن زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
دردناک. المناک. پر از درد و داغ. پر از درد و رنج:
کزین تخمه پرداغ و دودیم و درد
شب و روز با پیچش و باد سرد.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت پرداغ و درد
دو دیده پر از آب و رخساره زرد.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت پرداغ و درد
پرآژنگ رخ لب پر از باد سرد.
فردوسی.
سه دیگر که پرداغ دارد جگر
پر از خون دل از درد چندان پسر.
فردوسی.
کنون خیره آهرمن دل گسل
ورا از تو کرده است پرداغ دل.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نوعی ازآش است. در تداول گناباد خراسان، سرداغ و سیرداغ رابر نوعی آش که از گاورس (نوعی ارزن) می پزند اطلاق کنند و آن را بنام توگی سرداغی یا سیرداغی می خوانند
لغت نامه دهخدا
(شِ)
رجل شرداخ القدم، مرد سطبر و پهن پای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دراز و بزرگ هیکل از شتران و زنان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : رجل شرداح القدم، مرد سطبر و پهن پا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد فربه نرم و فروهشته گوشت. (منتهی الارب). مرد فربه سست. (از اقرب الموارد) :رجل شرداح، مرد فربه فروهشته گوشت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جامۀ پیش باز آستین کوتاه، (ناظم الاطباء) (از برهان) (ازآنندراج)، بالش زین، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ ردغه و ردغه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد). جمع واژۀ ردغه و ردغه، در معنی آب و گل تنک و گلزار سخت. (آنندراج). و رجوع به ردغه و ردغه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارداغ
تصویر ارداغ
گلناکی گلناک شدن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداغ
تصویر پرداغ
دردناک، پر از درد و رنج
فرهنگ لغت هوشیار
قله ای در منطقه ی کوهستان غرب چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی