دردناک. المناک. پر از درد و داغ. پر از درد و رنج: کزین تخمه پرداغ و دودیم و درد شب و روز با پیچش و باد سرد. فردوسی. یکی نامه بنوشت پرداغ و درد دو دیده پر از آب و رخساره زرد. فردوسی. یکی نامه بنوشت پرداغ و درد پرآژنگ رخ لب پر از باد سرد. فردوسی. سه دیگر که پرداغ دارد جگر پر از خون دل از درد چندان پسر. فردوسی. کنون خیره آهرمن دل گسل ورا از تو کرده است پرداغ دل. فردوسی
دردناک. المناک. پر از درد و داغ. پر از درد و رنج: کزین تخمه پرداغ و دودیم و درد شب و روز با پیچش و باد سرد. فردوسی. یکی نامه بنوشت پرداغ و درد دو دیده پر از آب و رخساره زرد. فردوسی. یکی نامه بنوشت پرداغ و درد پرآژنگ رخ لب پر از باد سرد. فردوسی. سه دیگر که پرداغ دارد جگر پر از خون دل از درد چندان پسر. فردوسی. کنون خیره آهرمن دل گسل ورا از تو کرده است پرداغ دل. فردوسی
نوعی ازآش است. در تداول گناباد خراسان، سرداغ و سیرداغ رابر نوعی آش که از گاورس (نوعی ارزن) می پزند اطلاق کنند و آن را بنام توگی سرداغی یا سیرداغی می خوانند
نوعی ازآش است. در تداول گناباد خراسان، سرداغ و سیرداغ رابر نوعی آش که از گاورس (نوعی ارزن) می پزند اطلاق کنند و آن را بنام توگی سرداغی یا سیرداغی می خوانند
جمع واژۀ ردغه و ردغه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد). جمع واژۀ ردغه و ردغه، در معنی آب و گل تنک و گلزار سخت. (آنندراج). و رجوع به ردغه و ردغه شود
جَمعِ واژۀ رَدَغَه و رَدْغه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ رَدَغه و رَدْغه، در معنی آب و گِل تنک و گِلزار سخت. (آنندراج). و رجوع به رَدْغه و رَدَغه شود