جدول جو
جدول جو

معنی شرب - جستجوی لغت در جدول جو

شرب
آشامیدن نوشیدن آشامندگان می می آشامان، بهره آب، آبشخور پارچه ای از کتان بسیار نازک و گران بها که در قدیم از آن پیراهن و دستار می کردند و کشور مصر به ساختن آن مشهور بود. آشامیدن نوشیدن، حلاوت طاعت و لذت کرامت و راحت انس
فرهنگ لغت هوشیار
شرب
نوشیدن آشامیدن، کنایه از نوشیدن شراب یا سایر مسکرات
شرب مدام: شراب خوردن دایم
تصویری از شرب
تصویر شرب
فرهنگ فارسی عمید
شرب
((شَ))
پارچه ای از کتان بسیار نازک و گرانبها که در قدیم از آن پیراهن و دستار می کردند و کشور مصر به ساختن آن مشهور بود
فرهنگ فارسی معین
شرب
((شُ))
آشامیدن
تصویری از شرب
تصویر شرب
فرهنگ فارسی معین
شرب
نوعی پارچۀ کتانی نازک و لطیف که از آن دستار یا پیراهن می دوختند، برای مثال دامن کشان همی شد در شرب زرکشیده / صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده (حافظ - ۸۴۶)
تصویری از شرب
تصویر شرب
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شربت
تصویر شربت
دوشاب، نوشابه
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع شارب، آبخورها بروت ها بسیارنوشی، کاسه آبخوری، تشنگی، داروی ترایمان آشام، سرخی روی آبنوشنده بسیارنوشی، کاسکه آبخوری، تشنگی، داروی ترایمان آشام، سرخی روی آبنوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شربش
تصویر شربش
پرزه پرزه جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شربت
تصویر شربت
آشامیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شربه
تصویر شربه
شارب، سبیل، آشامنده، نوشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شربت
تصویر شربت
مقداری از آشامیدنی که به یک بار آشامیده شود،
مخلوط عصارۀ میوه و آب که قند یا شکر در آن حل کرده باشند،
در پزشکی داروی آشامیدنی حاوی قند
شربت الماس: کنایه از شمشیر آبدار، شمشیر تیز
شربت حیوان: آب حیات، شربت خضر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شربت
تصویر شربت
((شَ بَ))
نوشیدنی، آب آمیخته با شکر یا عصاره میوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشرب
تصویر تشرب
نوشیدن و آشامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آرامی تازی گشته شروان سروکوهی، درخت پسته، درخت سدر درخت سدر، درخت پسته
فرهنگ لغت هوشیار
کاسه آبخوری، جام جام می، ریسمان نازک کاسه آب خوری، جام شرابخوری، ریسمانی بغایت باریک و نازک و لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شربتدار
تصویر شربتدار
چمانی آبدار
فرهنگ لغت هوشیار
نوشیخانه، گنجه داروها (مخزن اذدویه) محل شربت مخزن نوشیدنی ها (در دیوان دولتی)، مخزن ادویه تبنگوی داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شربت دار
تصویر شربت دار
خدمتکاری که انواع شربت و شراب و آب در تصرف اوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شربت خوری
تصویر شربت خوری
آبخوری پیاله ها
فرهنگ لغت هوشیار
گیرودار (معنی لغوی آن شراب خوردن یهودان است چون برسبیل اختفاء شراب خورند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شربت الماس
تصویر شربت الماس
کنایه از شمشیر تیز و برّان، حسام، جوهردار، جراز، صارم، غفج، صمصام، شمشیر آبدار، قاضب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شربتی
تصویر شربتی
پیاله، جام، ریسمانی بسیار باریک و نازک
فرهنگ فارسی معین
درختی با برگ های پهن که در طب قدیم برای معالجۀ معده و کبد به کار می رفته، درخت نوش
فرهنگ فارسی عمید
خدمتکاری که شربت درست می کند و انواع نوشیدنی ها و لوازم شربت خانه به او سپرده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرب مدام
تصویر شرب مدام
شراب خوردن دایم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرب الیهود
تصویر شرب الیهود
شراب خوردن پنهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شربت حیوان
تصویر شربت حیوان
آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، چشمۀ نوش، آب بقا، نوشاب، چشمۀ الیاس، شربت خضر، چشمۀ خضر، عین الحیات، جان فزا، آب حیوان، ماالحیاة، چشمۀ حیات، آب حیات، جان افزا، چشمۀ زندگی، آب خضر، چشمۀ حیوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شربت خضر
تصویر شربت خضر
آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، چشمۀ نوش، نوشاب، چشمۀ خضر، ماالحیاة، چشمۀ الیاس، آب خضر، عین الحیات، چشمۀ زندگی، آب حیات، جان افزا، چشمۀ حیوان، شربت حیوان، جان فزا، آب حیوان، آب بقا، چشمۀ حیات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرف
تصویر شرف
(پسرانه)
بزرگواری، برتری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حرب
تصویر حرب
جنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
آگاه دانا زیرکی، نوزاد جانور درشته نیاز آهنگ آماج حاجت قصد مقصود غایب، جمع آراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درب
تصویر درب
در بزرگ، دروازه دروازه ها دروازه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرب
تصویر ذرب
تیز کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرم
تصویر شرم
آزرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرق
تصویر شرق
خاور، خورآیان
فرهنگ واژه فارسی سره