جدول جو
جدول جو

معنی شراحی - جستجوی لغت در جدول جو

شراحی(شُ)
نوعی از کباب و نوعی از طعام باشد که با هم در فرن پزند. (برهان) (آنندراج). نوعی از طعام و کباب که با هم مخلوط پزند و از اشعار بسحاق معلوم میشود که آن را در سطل که ظرفی است مخصوص مینهادند چه در همه جا سطل شراحی گفته است. (فرهنگ لغات دیوان بسحاق اطعمه ص 179). قسمی از کباب که شرحه شرحه کرده باشند:
سطلکی چند شراحی به موقع باشد
که بچینیم در این خوان ز یمین و ز یسار.
بسحاق (دیوان اطعمه).
چندان بنشین تا بپزد دیگ شراحی
کان لحظه به دل میرسد از دوست پیامی.
بسحاق (دیوان اطعمه)
لغت نامه دهخدا
شراحی(شَ)
نسبت به شراح که نام آبا اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
شراحی
برگرفته ازشرحه تازی ک باب کنجه (گویش شیرازی) کباب تکه نوعی کباب از گوشت شرحه شرحه (تکه تکه) می پختند و در سطل می نهادند
فرهنگ لغت هوشیار
شراحی((شَ))
نوعی کباب که از گوشت شرحه شرحه (تکه تکه) می پختند و در سطل می نهادند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ظرف شیشه ای یا بلوری شکم دار و دهان تنگ که در آن شراب می نوشیدند، ظرف شراب، تنگ شراب، برای مثال به زبان صراحی و لب جام / هاتف صبح را جواب دهید (خاقانی - ۵۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
شغل و عمل جراح، شاخه ای از پزشکی که عبارت است از بریدن و شکافتن قسمت های مختلف بدن، برداشتن یا ترمیم بافت های مریض و معیوب و پیوند و بخیۀ جراحات
جراحی پلاستیک: در پزشکی، نوعی جراحی سطحی که برای زیبایی چهره و سایر اندام انسان صورت می گیرد و جراح بافت های برآمده و نازیبا را با عمل جراحی ترمیم و معالجه می کند، انتقال نسج سالم برای ترمیم نسج آسیب دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شراعی
تصویر شراعی
دارای بادبان، سایه بان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرابی
تصویر شرابی
به رنگ سرخ ارغوانی، ظرف شراب
شراب فروش، سقا
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
نام چند تن از محدثان صحابه است. چون: شراحیل بن اده مکنی به ابوالاشعث صغانی که تابعی است. شراحیل بن یزید. شراحیل بن عمر. شراحیل منقری. شراحیل جعفی که محدث است. شراحیل بن مره. شراحیل بن زرعه که صحابی است. (از منتهی الارب). از دیدگاه تاریخی، صحابی شخصیتی است که زندگی اش با پیامبر گره خورده است. این ارتباط نه تنها عاطفی بلکه معرفتی و ایمانی نیز بوده است. صحابه با تلاش خود زمینه ساز گسترش آموزه های اسلامی در شبه جزیره عربستان و پس از آن در سرزمین های دیگر شدند.
لغت نامه دهخدا
نیشگری کار نیش رشته ای از علم پزشکی که با قطع و برداشتن انساج و اعضای ناسالم و معیوب بمنظور بهبود حال مریض سر و کار دارد، شغل جراح عمل جراح. یا جراحی پلاستیک. رشته ای از جراحی که بمنظور ترمیم اعضای از دست رفته یا زیباتر ساختن اعضای موجود انجام میشود جراحی ترمیمی
فرهنگ لغت هوشیار
ژاژ خایی، بی شرمی شوخی گستاخ جری بی شرم، کسی که شطحیات گوید. گستاخی بیشرمی، گفتن شحیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراعی
تصویر شراعی
شتر گردن دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرابی
تصویر شرابی
میگون ازرنگ ها، میخواره مغی منسوب به شراب، باده پرست میخواره
فرهنگ لغت هوشیار
از صراحیه: تنگ به شکل حیوانات تکوک قسمی ظرف شیشه یی یا بلورین با شکمی متوسط و گلوگاهی تنگ و دراز که در آن شراب یا مسکری دیگر کنند و در مجلسی و از آن در پیاله و جام قدح ریزند آوند شراب
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل طراح طرح افکنی نقشه ریزی، طرح نقاشی، شیوه ای از نقاشی که جنبه طرح آزمایشی و تمرینی دارد، ریختن طرح جامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراحی
تصویر طراحی
کاری که طراح انجام می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صراحی
تصویر صراحی
((صُ))
ظرف شراب
فرهنگ فارسی معین
((جَ رّ))
رشته ای از علم پزشکی که با قطع و برداشتن یا ترمیم اعضای ناسالم و معیوب به منظور بهبود حال بیمار سر و کار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طراحی
تصویر طراحی
نمودار سازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
کرنت، کارد پزشکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
Surgical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgical
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
quirúrgico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
शल्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
bedah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
ศัลยกรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
外科的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
cirúrgico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
хірургічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
хирургический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
כירורגי
دیکشنری فارسی به عبری