جدول جو
جدول جو

معنی شذمان - جستجوی لغت در جدول جو

شذمان
(شَ)
به عربی ذئب است. (فهرست مخزن الادویه). اما در فرهنگهای عربی شیذمان ضبط شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمان
تصویر شمان
هراسان، آشفته و پریشان، برای مثال از آن ملک را نظام و زاین عهد را بقا / وزآن دوستان به فخر و زاین دشمنان شمان (عنصری - ۳۴۴)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ ذَ)
جماعت اندک. گویند: هو فی رذمان من الناس، یعنی او در میان مردمانی ناافزون است. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُذْ ذا)
سنگریزه های پراکنده و جز آن. (منتهی الارب). سنگریزه های متفرق و جز آن و مفتوح آن اسم جمع است، چون کذان. (از اقرب الموارد).
- شذان الحصا، سنگریزه های پراکنده و جز آن. (ناظم الاطباء).
- شذان الناس، مردم پراکنده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِذْ ذا)
کنار دشتی. (منتهی الارب). سدر. یکی آن شذّانه است. (از اقرب الموارد). درخت کنار دشتی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ ذُ)
گرگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). گرگ درندۀ مطلق یا نوعی از گرگ. (غیاث). طبس. أوس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 200 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
مصدر به معنی رذم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روان گردیدن بینی کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رذم شود
لغت نامه دهخدا
ربرت، آهنگساز مشهور آلمانی، وی در تزویکاو بسال 1810 میلادی متولد شد و بسال 1856 میلادی درگذشت، پدرش کتابفروش بود و او در طفولیت به کتاب و ادب علاقه یافت و در 15سالگی به امور ادبی پرداخت، در سال 1828 میلادی برای آموختن حقوق به دانشگاه لیپزیک رفت، هنگامی که با کلارا ویک دختر موسیقی دان و هنرمند آشنا شد به موسیقی علاقه یافت، وی موسیقی را در 20سالگی آغاز کرد و مدتی بعد با کلارا ویک که دختر استادش بود ازدواج نمود، شومان در جوانی به انتقاد آثار موسیقی پرداخت و از 1834تا ده سال ’مجلۀ جدید برای موسیقی’ را در لیپزیک انتشار داد، شومان از 1840 میلادی به ساختن آهنگ مشغول شدو در سال 1843 میلادی به استادی کنسرواتوار لیپزیک انتخاب گردید، از سال 1853 میلادی به بعد شومان صحت و حواس خود را از دست داد، در پایان حیات دیوانه شد و در تیمارستان درگذشت، آهنگهای سبکش برای پیانو، از شاعرانه ترین آثار موسیقی آلمان بشمار می آید، شومان گاهی آهنگهای خود را زیر نفوذ باخ و بتهوون میساخت، قطعات اوغالباً پخته و عمیق است، ضرب موسیقی شومان متنوع و آثارش نرم و ملایم و دلنشین و شاعرانه است، آثار مهم او عبارتند از: کارناوال، اپوس 9، مناظر جنگل، اپوس 105 شمارۀ یک، سمفنی بهار در سی بمل، سمفنی زمان در می بمل، عشق و زندگی یک زن، عشقهای شاعر، وی علاوه بر چهار سمفنی، چهار ’اوورتور’ به نامهای ’نامزد مسین’، ’ژول سزار’، ’هرمان و دوروته’ و ’جشن’ ساخته است،
کلارا ژوزفین ویک، زن شومان (1819- 1896 میلادی) پیانوزنی ماهر بود، وی پس از مرگ شوهرش آثار او را تألیف و اصلاح کرد، (از فرهنگ فارسی معین)
ربر، سیاستمدار فرانسوی، در لوکزامبورگ بسال 1886 میلادی متولد گردیده، دموکرات است و مکرر به وزارت خارجه و نخست وزیری رسیده است، وی مبتکر طرح همکاری اقتصادی اروپا (زغال سنگ و فولاد) است، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قلعۀ شومان، در قسمت علیای رود قبادیان و باختر پل سنگی شهر واشجرد و در جنوب آن قلعۀ بزرگ شومان (الشومان) واقع بوده است. مقدسی درباره شومان گوید: مکانی پرجمعیت است و آباد و نیکو. یاقوت گوید: شهری است در چغانیان در آن طرف نهر جیحون و اهالی آنجا سرکش و بر سلطان خویش متمردند. در زمان وی این نقطه یکی از ثغور مهم اسلامی در مقابل ترکان بوده است. شرف الدین علی یزدی در وصف جنگهای امیر تیمور از این قلعه بنام حصار شومان مکرر یاد کرده و غالباً آن را بصورت مختصر حصار یا حصارک نوشته و امروز هم به ’حصار’ معروف است. (از سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 468) (از معجم البلدان). شهری است [به ماوراءالنهر استوار... و گرد او باره ای کشیده واو را قهندزی است بر سر کوه نهاده و اندر میان قهندز چشمه ای است بزرگ و از وی زعفران خیزد بسیار. (حدودالعالم). و رجوع به نزهه القلوب مقالۀ 3 ص 156 و مجمل التواریخ ص 305 و شرح احوال رودکی ص 55 و 257 شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 2000 تن. آب آن از رود خانه شلمان رود. محصول عمده آن برنج، ابریشم و نیشکر و صیفی. راه آن ماشین رو. بنگاه کشاورزی تهیۀ خرید پیله و 15 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
اندازه و پیمانه، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دامغان، 215 تن سکنه دارد آب آن از چشمه علی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حَ ذَ)
تیزروی. (منتهی الارب) ، کندروی (از لغات اضداد است). سست روی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حذمان
تصویر حذمان
شتاب، کندی از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شذان
تصویر شذان
گزاک گونه ای پشه، آزار، توان کنار سدر ازدرختان کنار دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمان
تصویر شمان
گریان و نوحه کنان و زاری کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمان
تصویر شمان
((شَ))
هراسان و بانگ کننده، رمنده، آشفته، پریشان
فرهنگ فارسی معین
شما
فرهنگ گویش مازندرانی