جدول جو
جدول جو

معنی شخ - جستجوی لغت در جدول جو

شخ
چرک (بدن جامه)
تصویری از شخ
تصویر شخ
فرهنگ لغت هوشیار
شخ
شاخۀ درخت، برای مثال نه در کوه سبزی نه در باغ شخ / ملخ بوستان خورده مردم ملخ (سعدی۱ - ۵۸)
تیغ کوه، سر کوه، زمین سخت و ناهموار، برای مثال میوه ها سر در کشند از شدّت گرما به شاخ / ماهیان بیرون فتند از جوشش دریا به شخ (انوری - ۵۸۲)، محکم، استوار مثلاً کمان شخ
تصویری از شخ
تصویر شخ
فرهنگ فارسی عمید
شخ
((شُ))
چرک
تصویری از شخ
تصویر شخ
فرهنگ فارسی معین
شخ
شاخه، شاخ حیوانات
تصویری از شخ
تصویر شخ
فرهنگ فارسی معین
شخ
((ش نَ یا نِ))
سر کوه، استوار، محکم، زمین سخت و ناهموار
تصویری از شخ
تصویر شخ
فرهنگ فارسی معین
شخ
چرک بدن یا جامه، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
تصویری از شخ
تصویر شخ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
منش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شخصی
تصویر شخصی
مردمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شخصیت اصلی
تصویر شخصیت اصلی
شخصیت اصلی (Protagonist) در سینما و ادبیات به شخصیت یا شخصیت هایی اطلاق می شود که محور اصلی داستان هستند و بیشترین توجه و تمرکز بر روی آن ها قرار دارد. این شخصیت ها معمولاً در مرکز درگیری ها و تحولات داستان قرار دارند و اهداف، خواسته ها و تلاش های آن ها محرک اصلی پیشرفت داستان است.
ویژگی های شخصیت اصلی:
1. محور داستان:
- شخصیت اصلی معمولاً نقطه تمرکز داستان است و تمام اتفاقات و تحولات پیرامون او رخ می دهد.
2. توسعه شخصیت:
- شخصیت اصلی غالباً در طول داستان دچار تحول و رشد می شود و بینش یا تغییرات شخصیتی قابل توجهی را تجربه می کند.
3. اهداف و انگیزه ها:
- این شخصیت ها دارای اهداف و انگیزه های روشنی هستند که به پیشبرد داستان کمک می کند. آن ها می خواهند به چیزی دست یابند، از چیزی فرار کنند یا چیزی را تغییر دهند.
4. مواجهه با چالش ها:
- شخصیت اصلی معمولاً با موانع و چالش های مختلفی روبرو می شود که باید بر آن ها غلبه کند. این چالش ها می توانند فیزیکی، روانی یا عاطفی باشند.
5. ارتباط با دیگر شخصیت ها:
- تعاملات و روابط شخصیت اصلی با سایر شخصیت ها (مانند شخصیت های مکمل و ضدقهرمان) بخش مهمی از داستان را تشکیل می دهد.
نمونه هایی از شخصیت های اصلی در فیلم ها:
1. هری پاتر در سری فیلم های `هری پاتر`:
- هری پاتر به عنوان شخصیت اصلی، محور داستان است که تلاش می کند تا بر مشکلات و چالش های خود در دنیای جادوگری غلبه کند و در نهایت با ولدمورت روبرو شود.
2. فرودو بگینز در `ارباب حلقه ها`:
- فرودو شخصیت اصلی است که سفر سخت و خطرناکی را برای نابود کردن حلقه قدرت آغاز می کند و در طول داستان با چالش های بسیاری مواجه می شود.
3. ایلیزابث بنت در `غرور و تعصب`:
- ایلیزابث به عنوان شخصیت اصلی این داستان عاشقانه، با مسائل مربوط به خانواده، عشق و تعصبات اجتماعی مواجه می شود و در نهایت رشد شخصیتی قابل توجهی را تجربه می کند.
4. مکس راکتانسکی در سری فیلم های `مکس دیوانه`:
- مکس به عنوان شخصیت اصلی، تلاش می کند تا در دنیای پسا-آخرالزمانی زنده بماند و عدالت را برقرار کند.
نقش شخصیت اصلی در ساختار داستان:
1. تعریف مسیر داستان:
- مسیر و اقدامات شخصیت اصلی به طور مستقیم بر پیشرفت داستان تأثیر می گذارد و به تعیین جهت کلی آن کمک می کند.
2. ایجاد ارتباط با مخاطب:
- شخصیت اصلی غالباً به گونه ای طراحی شده است که مخاطب بتواند با او همذات پنداری کند و از طریق او وارد دنیای داستان شود.
3. برجسته کردن تم ها و پیام ها:
- از طریق تجربیات و تحولات شخصیت اصلی، تم ها و پیام های اصلی داستان به مخاطب منتقل می شود.
نتیجه گیری
شخصیت اصلی یک عنصر حیاتی در ساختار هر داستان است که به پیشبرد روایت و ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطب کمک می کند. این شخصیت با برخورداری از ویژگی ها، اهداف و چالش های منحصر به فرد، نقشی کلیدی در تحقق تم ها و پیام های داستان ایفا می کند. از طریق تعاملات و تجربیات شخصیت اصلی، داستان به زندگی و حرکت در می آید و مخاطبان را به سفری پر از احساسات و تحولات همراه می سازد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از شخشاننده
تصویر شخشاننده
کسی که باعث لغزش دیگری شود لغزاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخش
تصویر شخش
مرغکی است خوش آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخسار
تصویر شخسار
زمین سخت و محکم را گویند که در دامن کوه واقع است
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگی است از موسیقی قدیم: بامدادان بر چکک چون چاشتگاهان بر شخج نیمروزان بر لبینا شامگاهان بر دنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخائیدن
تصویر شخائیدن
خراشیدن ریش کردن، خلانیدن فرو کردن (سوزن و نشتر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخاییده
تصویر شخاییده
خراشیده ریش کرده، خلانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخاییدن
تصویر شخاییدن
خراشیدن ریش کردن، خلانیدن فرو کردن (سوزن و نشتر)
فرهنگ لغت هوشیار
شهاب شهاب ثاقب، سنگی که از محیط خارج از فضای زمین بر زمین ساقط شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخاصه
تصویر شخاصه
فربهی ستبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخاریدن
تصویر شخاریدن
مجروح کردن، خراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
قلیایی که از اشنان گرفته میشود و در صابون پزی به کار میرود، نوشادر
فرهنگ لغت هوشیار
بانگ بر آروده، نعره زده، صفیر زده، نالیده، غریده (رعد)، پژمرده افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
فریاد کردن بانگ برآوردن نعره زدن، سوت زدن صفیر زدن، ناله کردن، غریدن رعد، پژمرده شدن افسردن
فرهنگ لغت هوشیار
صفیر و صدائی که در وقت آب خوردن اسبان بگوش رسد، فریاد بانگ و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخیص
تصویر شخیص
تناور، بزرگ کالبد
فرهنگ لغت هوشیار
مرغکی است خوش آواز. توضیح در لغت فرس (ص 226) و فرهنگهای دیگر معنی آمده با شاهد ذیل: گرگ را کی رسد ملامت شاه ک باز را کی بود نهیب شخیش ک ولی هویت آن معلوم نشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخیس
تصویر شخیس
پراکنده چون کارها، پریشان چندگویی درکرویز (منطق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخیر
تصویر شخیر
بانگ خر، خروپف خرناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخیده
تصویر شخیده
شعله ور فروزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخیدن
تصویر شخیدن
لغزیدن، لیز خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخولیدن
تصویر شخولیدن
فریاد زدن، بانگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخول
تصویر شخول
بانگ فریاد، سوت صفیر، ناله، پژمردگی افسردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخوره
تصویر شخوره
خوشه ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخوده
تصویر شخوده
خراشیده کنده (به ناخن و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
خراشیدن بناخن کندن، آذردن، فراهم آوردن جمع کردن، خراشیده شدن، فراهم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخن
تصویر شخن
خراش خلش
فرهنگ لغت هوشیار