مثل ومانند و برابر. (ناظم الاطباء). مانند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نوعی ازچوب که از وی کمان سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چوبی که آن را به دو نیمه شکافته باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مثل ومانند و برابر. (ناظم الاطباء). مانند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نوعی ازچوب که از وی کمان سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چوبی که آن را به دو نیمه شکافته باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بانگ کردن زاغ. (از منتهی الارب). بانگ کردن قاطر و زاغ. (از اقرب الموارد). بانگ کردن کلاغ و استر. (تاج المصادر بیهقی). شحیج. شحجان. تشحاج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به تشحاج و شحجان و شحیج شود، کلان سال شدن زاغ. (از منتهی الارب). بزرگ سال و پیرشدن زاغ. (از اقرب الموارد) ، درشت گردیدن بانگ زاغ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
بانگ کردن زاغ. (از منتهی الارب). بانگ کردن قاطر و زاغ. (از اقرب الموارد). بانگ کردن کلاغ و استر. (تاج المصادر بیهقی). شحیج. شَحَجان. تَشحاج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به تشحاج و شحجان و شحیج شود، کلان سال شدن زاغ. (از منتهی الارب). بزرگ سال و پیرشدن زاغ. (از اقرب الموارد) ، درشت گردیدن بانگ زاغ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)