- شحا
- فراخ
معنی شحا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیه فروش
گریزنده، شتر
زفت، آزمند، اندک چون آب، شترکم شیر
آوای کلاغ
گدای چسبان، گل مژه
بهبود، درمان
سنگ آسیا
درون، اندرونه، ضربت بر شکم
مهر نامه، عنوان نامه واحد سحاء ه، جمع اسحیه
زمستان نیاز شویش خشکسالی زمستان فصل سرما، گرسنه، زمستان
فراخدهانه چون چاه، فراخگام چون شتران
فراخی گام، درون، بازکردن دهان را، بازشدن دهان
دشمنی
بارکردن بارگیری، پرکردن، دوراندن کینه ورزی
پیه خوراندن، پیه گداختن پیه خوردن، فربهی: ماده شتر پس ازلاغری پیه، گوشت سپید، خودبینی سرمستی پیه ناک، انگور پوست کلفت پیه و گوشت، جمع شحوم. یا شحم و لحم. پیه و گوشت: بیندازی عظام و شحم و لحم من رگ و پی همچنان و جلد منشور
دهان بازکردن دهان گشودن، لورگاه (لور سیل)، رودگشاد
گلوگیر، اندوه
ضمیر جمع مخاطب، ضمیر شخصی منفصل دوم شخص جمع
لنگی در اندام، کم سویی در چشم، تن، مانده
بز کوهی. توضیح این کلمه به سبب مشابهت با کلمه شکار و نیز بدان جهت که بز کوهی را شکار کنند به صورت شکار نیز استعمال شود
سختی و تنگی و بد بختی، شقاوت، عسرت
دشمن داشتن، دوری جستن، خستویی، بیزاری، حرکت انسان یا جانور بر روی آب بوسیله، تحرک بازوان و پاها، سباحت
بشازش درمان بهبودی تندرستی، داروی دل بهبود یافتن از بیماری، بهبودی رهایی از مرض، دوا درمان، جمع اشفیه، تندرستی و بهبود از مرض، بهبود پذیر
ناهمواری دندان، چکمیزک چک چک شاشیدن (شغا برابر با جعبه پارسی است بیفکند رستم شغا و کمان فردوسی) ترکش تیردان
ترکش تیر دان
خریدن، فروش. این کلمه از اضداد است
آبله
پینۀ کف دست
گوشت یا هر چیز بریان شده
پینۀ کف دست
گوشت یا هر چیز بریان شده
پیه، چربی، در علم زیست شناسی قسمت گوشتی گیاه
وقتی که روز نزدیک به نصف شدن می رسد، وقت قبل از ظهر
تندرستی دادن، کسی را از بیماری رهانیدن، تندرست ساختن، بهبود و رهایی از مرض، جمع اشفیه، دوا، دارو، درمان
بقیۀ ماه پیش از آنکه ناپدید شود، کنارۀ چیزی، لبۀ چیزی
رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، شنار، شناه، شناو، اشناب، آشناب، اشناه، آشناه، آشنا، اشنه، سباحت