جدول جو
جدول جو

معنی شجد - جستجوی لغت در جدول جو

شجد
سرمای سخت، سجام، سجد، سجن، شجام
تصویری از شجد
تصویر شجد
فرهنگ فارسی عمید
شجد
(شَ جَ)
به معنی شجام است که سرمای سخت باشد. (برهان). سرمای سخت بود و هرچه را سرمای سخت از حال بگرداند، گویند: بشجائید. (اوبهی). سرمای سخت باشد اگر کسی را سرمایی بزند، گویند: شجیده باشد. (لغت فرس اسدی). سرمای سخت و چون کسی را سرمای سخت زند، گویند: شجید و بر این قیاس شجاید و شجیده و شجانیده یعنی سردشده و سرمازده. (فرهنگ رشیدی). سرمای سخت باشد و چون کسی را سرما زند، گویند: شجید و شجاید و شجیده شود. (فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شید
تصویر شید
(دخترانه و پسرانه)
نور، روشنایی، آفتاب، خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجد
تصویر مجد
(پسرانه)
بزرگی، شرف، برتری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شود
تصویر شود
شوید، گیاهی یک ساله با برگ های ریز معطر که به صورت خام و پخته خورده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجد
تصویر وجد
خوشی، خوشحالی، شادی، در تصوف حالت خوشی گذرا در سالک که با خروش و دست افشانی همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجد
تصویر مجد
بزرگی، بزرگواری، جوانمردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شید
تصویر شید
نور، روشنایی، آفتاب، خورشید، برای مثال دهاده برآمد ز هر دو سپاه / تو گفتی برآویخت با شید ماه (فردوسی - ۵/۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجد
تصویر نجد
زمین وسیع و بلند، سرزمین بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجد
تصویر سجد
سرمای سخت، سجام، سجن، شجد، شجام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمد
تصویر شمد
پارچۀ نازک سفیدی که هنگام خواب روی خود می اندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاد
تصویر شاد
خشنود، خوشحال، خوشوقت، بی غم، خوش وخرم
شاد زیستن: به شادی و خوشی زندگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شید
تصویر شید
مکر، حیله، فریب، احتیال، چاره، تزویر، ترب، کید، ریو، خدعه، نیرنگ، غدر، نارو، اشکیل، شکیل، روغان، دستان، تنبل، ترفند، دلام، خاتوله، کلک، گربه شانی، ستاوه، گول، دویل، دغلی، حقّه، قلّاشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شجر
تصویر شجر
درخت، هر رستنی بزرگ و ستبری که دارای ریشه و تنه و شاخه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شجن
تصویر شجن
حزن، اندوه، شاخه های درهم پیچیدۀ درخت، شاخه و شعبه از هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
گچ اندایه اندودن دیوار با گچ و جز آن، مکر حیله تزویر ریا زرق سالوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجد
تصویر عجد
دانه مویز، هیچکاره مویز، دانه انگور
فرهنگ لغت هوشیار
به برزگواری غلبه کردن، بزرگوار شدن کوشش کننده در کار، کوشا، کوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکد
تصویر شکد
پاداش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهد
تصویر شهد
انگبین، عسل
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ار تفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپای جنوبی و افریقا به طور خود رو می روید و غالبا کشت نیز میشود ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است. و در محل گره ها کمی فرو رفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگی های بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد رنگند. است. میوه شوید کمی مسطح و دو فندقه ای است. میوه شوید دارای اثر محرک است. به علاوه باد شکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر موثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند شبت شود شبث سذاب البر رازیانج کاذب دره رزنه کاذب و الان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمد
تصویر شمد
پارچه نازکی از کتان که در وقت خوابیدن بر روی کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجا
تصویر شجا
گلوگیر، اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجب
تصویر شجب
حاجب، اندوه، هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجر
تصویر شجر
درخت با تنه باریک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجع
تصویر شجع
برتری در دلیری نیرومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجن
تصویر شجن
اندوه، حزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجو
تصویر شجو
گریستن، نیاز، اندوه، اندوهاندن، شادانیدن ازواژگان دوپهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجه
تصویر شجه
شکستگی درسر و روی زخم سر سرشکستگی جراحت سر، جمع شجاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجی
تصویر شجی
اندوهگین نگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاد
تصویر شاد
خوشوقت، خوشحال، بیغم، خرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجد
تصویر سجد
جمع ساجد، نگونیا کنندگان سرمای سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجد
تصویر رجد
لرزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجد
تصویر نجد
زمینی بر بالا، فراز، زمین بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شید
تصویر شید
نور
فرهنگ واژه فارسی سره