جدول جو
جدول جو

معنی شجاع - جستجوی لغت در جدول جو

شجاع
دلیر، دلاور، پردل
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
فرهنگ فارسی عمید
شجاع
(شَ / شُ)
مار. مار نر. نوعی از مار کوچک. ج، شجعان یا شجعان. (منتهی الارب). مار. (اقرب الموارد). نوعی از مار. (ناظم الاطباء) ، مار شکم. (منتهی الارب). بیماری (یرقان) که در شکم باشد. (از اقرب الموارد).
- شجاع الجوع، کرم شکم. (مهذب الاسماء). دیدان و کرمی که در روده ها بهم میرسد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شجاع
(شَ / شِ/ شُ)
دلیر و پردل در شداید و مخاوف. ج، شجعان و شجعان و شجاع و شجعاء و شجعه یا شجعه یاشجعه و شجعه. (منتهی الارب). ولی دو کلمه آخر اسم جمع باشند. (از اقرب الموارد) : با این کفایت دلیر و شجاع و با زهره. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 282). وی (سیمجور) مردی داهی و گربز بود نه شجاع وبادل. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264). شجاع و عادل و نیکوسیرتی دل قوی دار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 196).
از این شیر طالع بلرزم چو خوشه
که از شیر لرزد دل هر شجاعی.
خاقانی.
تا روز چهارم که شجاعان شجاع آسای بدان تندکوه با رفعت و شکوه برآمدند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
شجاع
(شُ)
ابن عطا، نام سپهدار زهیر فاتح سیستان است. زهیر او را با سپاهی به سند فرستاد و در سال 143 هجری قمری میان او و زهیر اختلاف پدید آمد و شجاع زهیر را محاصره کرد اما با وساطت زیاد بن همام راسبی محاصره برداشته شد. (از تاریخ سیستان ص 141)
(شاه...) از بابریان و حکمران بنگاله است و از ربیع الاول سال 1068 هجری قمری تا رمضان 1070 هجری قمری سلطنت داشت. (از معجم الانساب زامباور ص 442)
ابن اسلم بن محمد بن شجاع مکنی به ابوکامل. ریاضی دان مصری که از فضلای عصر خود به شمار میرود. رجوع به کشف الظنون و تاریخ الحکماء القفطی ص 211، 233، 170 و الفهرست ابن الندیم ص 392 و گاهنامۀ سید جلال الدین طهرانی ص 66 و نیز رجوع به ابوکامل شجاع بن... شود
لغت نامه دهخدا
شجاع
(شُ)
یکی از صور جنوبی فلک که به شکل ماری باریک و پیچان تخییل شده است دارای شصت کوکب یکی از قدر دوم و سه از قدر سوم و دوازده از قدر چهارم و ستارۀ فرد نیز در این صورت است و این صورت رابه فارسی مار یا مار فلک گوئیم. (یادداشت مؤلف). ابوریحان در صورتهای جنوبی فلک پانزده صورت برشمرد که صورت هفتم آن را شجاع، ای مار باریک دراز نامیده است. (التفهیم ص 94). نام صورت هشتم از صور چهارگانه فلکی جنوبی و آن را ’حیه’ نیز گویند. (مفاتیح العلوم خوارزمی). نام ستاره ای است جنوبی که در زیر ستاره های غراب، باطیه، عذراء، اسد و سرطان قرار دارد و به صورت اژدهای پیچیده است و درخشنده ترین آن ستاره ای است که بر روی شکل گردن اژدهاست و آن ستاره ای مزدوج است و فقط با تلسکوپ دیده شود. (از الموسوعه العربیه المیسره ص 1076) :
الا که تا برین فلک بود روان
شجاع او وحیه الحوای او.
منوچهری
نام محلی در کنار راه تبریز به جلفا میان درۀ دیز و جلفا در 122000 گزی تبریز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شجاع
دلیر و پر دل، قویدل
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
فرهنگ لغت هوشیار
شجاع
((شُ))
دلیر
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
فرهنگ فارسی معین
شجاع
((شُ))
از صورت های فلکی جنوبی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
فرهنگ فارسی معین
شجاع
دلیر، شیردل
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
فرهنگ واژه فارسی سره
شجاع
باجرات، بهادر، بی باک، پهلوان، تهمتن، جسور، جنگاور، جنگجو، جنگی، دلاور، دلیر، رشید، شیردل، مبارز، نترس، نیو
متضاد: جبون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شجاع
شجاعٌ
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به عربی
شجاع
Brave, Chivalrous, Dapper, Redblooded, Valorous
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شجاع
courageux, chevaleresque, audacieux, valeureux
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شجاع
corajoso, cavalheiresco, audaz, valoroso
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شجاع
সাহসী , বীরত্বপূর্ণ
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به بنگالی
شجاع
смелый , рыцарский , доблестный
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به روسی
شجاع
mutig, ritterlich, tapfer, unerschrocken
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به آلمانی
شجاع
сміливий , рицарський , відважний
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شجاع
odważny, rycerski, dzielny
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به لهستانی
شجاع
شجاع
دیکشنری اردو به فارسی
شجاع
بہادر , شجاع , بہادر , جراتمند
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به اردو
شجاع
กล้าหาญ , อัศวิน
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به تایلندی
شجاع
coraggioso, cavalleresco, audace, valoroso
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شجاع
jasiri, shujaa
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شجاع
cesur, şövalye, kahraman
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شجاع
勇敢な , 騎士の , 大胆な
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شجاع
אמיץ , אביר
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به عبری
شجاع
용감한 , 기사다운 , 용감한 , 대담한 , 영웅적인
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به کره ای
شجاع
勇敢的 , 骑士般的 , 大胆的 , 英勇的
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به چینی
شجاع
बहादुर , शूरवीर , साहसी , वीर
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به هندی
شجاع
moedig, ridderlijk, dapper, moedige
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به هلندی
شجاع
valiente, caballeroso, audaz, valeroso
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شجاع
berani, ksatria, pemberani
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شجاعت
تصویر شجاعت
دلداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجاعت
تصویر شجاعت
دلیری، دلاوری
فرهنگ واژه فارسی سره