جدول جو
جدول جو

معنی شتورکت - جستجوی لغت در جدول جو

شتورکت
شهرکی است ازچاچ (به ماوراءالنهر) و از آن کمانهای چاچی خیزد و جایی خرم است و بسیارنعمت و آبادان. (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوکت
تصویر شوکت
(دخترانه و پسرانه)
جاه و جلال، عظمت، بزرگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تورک
تصویر تورک
(پسرانه)
نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شترک
تصویر شترک
مصغر شتر، شتر کوچک، شتربچه، خیزاب، موج دریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
قوه و قدرت، جاه، مرتبه، بزرگواری، فر و شکوه، سلاح و تیزی آن، تیزی هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
کتاب مقدس و مذهبی قوم یهود که از حضرت موسی باقی مانده است و شامل پنج کتاب (اسفار خمسه) می باشد، ۱) سفر تکوین، راجع به خلقت عالم و اوایل تاریخ بنی اسرائیل. ۲) سفر خروج، دربارۀ مهاجرت بنی اسراییل از مصر. ۳) سفر لاویان، شامل قوانین مذهبی و شرایع و قواعد و حدود سبط لاوی (از اسباط دوازده گانۀ اسرائیل) . ۴) سفر اعداد، دربارۀ مسافرت بنی اسرائیل و فتح اراضی کنعان و قوۀ مادی آن ها. ۵) سفر تثنیه، مکمل کتب قبلی است و تکرار شرایع را به طور اختصار بیان کرده است. مجموعۀ اسفار پنج گانه و ملحقات تورات را عهد قدیم یا عهد عتیق می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
شریک شدن، انباز گشتن، هم دست شدن با یکدیگر در کاری، نهادی قانونی با فعالیت های مخصوص بازرگانی
شرکت با مسئولیت محدود: در علم اقتصاد شرکتی بین دو یا چند تن که هر کدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند
شرکت تضامنی: در علم اقتصاد شرکتی که هر یک از شرکا ضامن معاملات شرکت باشد
شرکت تعاونی: در علم اقتصاد شرکتی که سرمایه اش از فروش سهام تشکیل می شود. بر چهار نوع است، شرکت تعاونی مصرف که اجناس مورد نیاز کارگران و کارمندان را تهیه می کند و به قیمت ارزان به فروش می رساند، شرکت تعاونی اعتبار که به کارگران و کارمندان وام می دهد، شرکت تعاونی مسکن که برای کارگران و کارمندان خانه تهیه می کند، شرکت تعاونی تولید که محصولات خود را یکجا و روی هم می کند و به فروش می رساند
شرکت سهامی: در علم اقتصاد شرکتی که سرمایۀ آن از فروش اوراق بهادار فراهم می شود و هر شریک دارای یک یا چند سهم است و منافع آن به نسبت سهام تقسیم می شود
شرکت نسبی: در اقتصاد و حقوق شرکتی که از دو یا چند تن تشکیل می شود و هر یک از شرکا به نسبت سرمایه ای که در شرکت دارد مسئول امور آن می باشد
شرکت واحد: در علم اقتصاد شرکتی که یک امر مخصوص و منحصر را عهده دار باشد مثلاً شرکت واحد اتوبوس رانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورک
تصویر تورک
شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، توره، اهمر
خرفه، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخله، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَرْ رِ)
بر سرین نشیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). بر سرین نشسته و بر سرین تکیه کرده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنکه تکیه میدهد سرین را بروی پاها در نماز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تورک شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
دهی از دهستان طاغنکوه بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور است و 1200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ زَ دَ / دِ)
اشترکش. جزار. نحار. جزیر. که شتر را نحر کند. کسی که شترنحر میکند. (یادداشت مؤلف). قصاب. قاصب. هبهبی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به اشترکش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کتاب موسی (ع). (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). که توراه نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به توراه و توریه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
توراه. توریه. اسفار پنجگانه موسی. معرب ’توره’ عبری است و معنی آن شریعت و وصیت است که همه آن بر عهد قدیم اطلاق می شود. (از اقرب الموارد). کتاب موسی (ع). (ناظم الاطباء). عهد عتیق. صورهالعتیقه. (ابن الندیم). در عبری تورا نامی است که یهودان به قانون موسی دهند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). اسفار پنجگانه یا پنج کتاب موسی عبارت است از: 1- ژنز یا سفر تکوین تا استقرار عبرانیان در مصر. 2- جلای وطن یا سفر خروج. 3- سفر لاویان یا احکام صریح مذهبی. 4- سفر اعداد یا شرح نیروی مادی قوم. 5- سفر تثنیه یا مکمل کتابهای یادشدۀ قبل. (از لاروس) : یا اهل الکتاب لم تحاجون فی ابراهیم و ماانزلت التوریه و الانجیل الا من بعده اءفلاتعقلون. (قرآن 3 / 65). و کیف یحکمونک و عندهم التوریه فیها حکم الله.... (قرآن 5 / 43).
به زرق تو این بار غره نگردم
گر انجیل و تورات پیشم بخوانی.
منوچهری.
رجوع به نشوءاللغه ص 68 و مزدیسنا و یشتها و فرهنگ ایران باستان و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
شهر و بندری است در فنلاند که بر کنار دریای بالتیک واقع است و 106800 تن سکنه دارد، در این شهر کار خانه بافندگی و تصفیۀ ذوب فلزات وجود دارد، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
قوه، جاه، مرتبه، بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
شریک داشتن، همدست شدن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شترک
تصویر شترک
شتر کوچک شتر بچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورک
تصویر تورک
خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارکت
تصویر شارکت
ساخته فارسی گویان ازشرکه تازی هماسی همکار هنبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورات
تصویر تورات
کتاب مقدس یهود که از حضرت موسی (ع) باقیمانده است، عهد عتیق
فرهنگ لغت هوشیار
((اُ وِ کُ))
نیمتنه گرم معمولاً از پارچه بادوام که روی لباس های دیگر پوشیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تورات
تصویر تورات
به معنی اخص، به اسفار خمسه عهد عتیق (تکوین، خروج، احبار، عدد و تثنیه)، انبیا (ابراهیم، اسحاق، یعقوب و ایام بنی اسراییل در برسینا) و توصیه های موسوی در اخلاق و شرایع اطلاق می شود، همه کتاب مقدس را به خطا تورات نامند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
((ش کَ))
شریک شدن، شراکت، انبازی، شراکت بین چند نفر که هر یک به میزان سرمایه خود سهم دارد
شرکت سهامی: شخص حقوقی که حقوق و تعهدات آن مستقل از حقوق و تعهدات سهامداران باشد و فعالیت آن براساس مجوز دولت مشروعیت داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
((شَ کَ))
بزرگواری، جاه و جلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شورت
تصویر شورت
((شُ))
شلوار کوتاه، تنکه، اسلیپ شورت کوتاه و چسبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
شکوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
باهمان، همبازی، همستان، هنبازی
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر کسی بیند تورات همی خواند، دلیل که وی را قوتی پدید آید از مردم محتشم. اگر بیند تورات خواند به ظاهر، دلیل که با کسی خصومت کند و بر وی ظفر یابد و مرادش حاصل شود. اگر بیند کسی را تعلیم تورات می کرد، دلیل که از آن کس خیر بدو رسد. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
Corporation, Participation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نوعی جارو که از گیاه ساحلی شورکا درست شود و در تمیز کردن.، از توابع گیل خواران شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
ریشه ی گون شستشو دهنده –در نوعی شستشوی ابتدایی به جای صابون
فرهنگ گویش مازندرانی
آب و تاب دادن در بیان موضوعی، اغراق در سخن
فرهنگ گویش مازندرانی
کیسه ای کوچک از جنس پشم بز برای نگهداری برنج، توبره ی اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در نزدیکی امام زاده حسن سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
корпорация , участие
دیکشنری فارسی به روسی