جدول جو
جدول جو

معنی شترپا - جستجوی لغت در جدول جو

شترپا
(شُ تُ)
شترپای، که پایی همچون پای شتر دارد. دارای پای ضخم وبی اندام، پای اشتر. سپل. شپیل. رجل الجمل. نام گیاهی که برگ آن به کف پای شتر ماند. (ناظم الاطباء) ، کاکوتی. سعتر. رجوع به اشترپاشود، گل آفتاب گردان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شترپا
(شُ تُ)
دهی از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 470 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، چغندر و نخود است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکرپا
تصویر شکرپا
لنگ، کسی که پایش لنگ باشد، اعرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شورپا
تصویر شورپا
ویژگی اسب، استر یا الاغ که هنگام راه رفتن زانوهایش به هم ساییده شود
فرهنگ فارسی عمید
(شَ رَ)
شهربان. حاکم. والی. صورت تخفیف یافتۀ کلمه خشترپاون است. داریوش شاهنشاهی ایران را به قسمتهای بزرگ تقسیم کرد و هر کدام را به یک نفر مأمور که از مرکزمعین میشد سپرد. این مأمور را ’خشرپاون’ مینامیدندو ظن قوی این است که این کلمه را ’خشثروپاون’ مینوشتند ولی در محاوره شترپان تلفظ میکردند زیرا یونانیها این کلمه را ساتراپ ضبط کرده اند و معنی آن به زبان کنونی شهربان یعنی نگهبان مملکت است. (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1668). در روزگار هخامنشیان در سر هر دهیو (= کشور) یک فرماندار یا نایب السلطنه گماشته بوده است که او را در فرس هخامنشی خشتهرپاون میگفتند یعنی شهربان یا کشوردار. (فرهنگ ایران باستان ص 61)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
علفی است که آنرا کاکوتی گویند و در عربی سعتر و در ترکی ککلک اوتی گویند. (شعوری ج 1 ص 143)
لغت نامه دهخدا
چاروایی را گویند از اسب و استر و خر الاغ که در وقت راه رفتن سرهای پاهای او از هم دور باشد و قاب پاها بهم رسد و ساییده شود، و بعضی گویند چاروایی که زانوهایش بهنگام رفتن بهم بساید، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ / شَکْ کَ)
به معنی لنگ و آنکه لنگی داشته باشد. (غیاث). به معنی لنگ است. (آنندراج) :
دویدن خواست پیش از حور رضوان بهر نظاره
دل حوران به پابوسی شکرپا کرده رضوان را.
امیرخسرو (از آنندراج).
سخنورا چه کنم وصف لفظشیرینت
قلم شکرپا گردد ز غایت رفتار.
امیرخسرو (از آنندراج).
آن شکردوست خویش را به دعا
از خدا خواسته ست شکّرپا.
ابوالبرکات منیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تخت که پایۀ شیر دارد، که از عاج بود، تخت که پایه های آن مانند پنجه های شیر ساخته شده باشد، (یادداشت مؤلف) :
فرودآمد ز بام اندرسرایش
نشست اندر سریر شیرپایش،
(ویس و رامین)،
ز تخت شیرپا اندرکشیدش
میان خاک و خاکسترکشیدش،
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
رجوع به اشترپا شود
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ وَ)
ساتراپ. مرزبان. (یشتها ج 1 ص 181)
لغت نامه دهخدا