تعبیری ریشخندآمیز از غمزه کننده ای که زیبا نباشد. (از فرهنگ نظام) ، غمزۀ شتری. کنایه از فریب و بدی است. (از آنندراج). مکر و فریب، قباحت، فساد و بدی. (ناظم الاطباء)
تعبیری ریشخندآمیز از غمزه کننده ای که زیبا نباشد. (از فرهنگ نظام) ، غمزۀ شتری. کنایه از فریب و بدی است. (از آنندراج). مکر و فریب، قباحت، فساد و بدی. (ناظم الاطباء)
طرثوث. (تفلیسی). همان اشترغاز است که بیخ درخت انگدان باشد و بعضی گویند گیاهی است که بیخ آن را آچار سازند. (برهان). صمغ شترغاز یااشترغاز آنغوژه است. (از انجمن آرا) (از آنندراج). بیخ گیاهی است که در سرکه نهند و به ریچال خورند. (اوبهی). نام بیخی است. دوایی که اقسام آن انجدان است. (فرهنگ نظام). بیخ انگدان است که در سرکه نهند و به ریچال خورند. (لغت فرس اسدی). گیاهی که بیخ آن را آچار سازند و بیخ انگدان. (ناظم الاطباء) : ندارد طمع رستن شاخ عود هر آن کس که بیخ شترغاز کاشت. ابن یمین. همه سرکه گفتیم عطسه دهیم شترغاز در زیر بینی نهیم. (از حفان). تو شهد بنستانی و در کام نیاری او کامه و سرکا و شترغاز نیابد. سوزنی. سیه کرد بوسعد ریش سپید چو ببرید از زندگانی امید شترغاز را ماند آن موی او سیه روی و گنده میانه سپید. قوامی خوافی. و رجوع به اشترغازشود
طرثوث. (تفلیسی). همان اشترغاز است که بیخ درخت انگدان باشد و بعضی گویند گیاهی است که بیخ آن را آچار سازند. (برهان). صمغ شترغاز یااشترغاز آنغوژه است. (از انجمن آرا) (از آنندراج). بیخ گیاهی است که در سرکه نهند و به ریچال خورند. (اوبهی). نام بیخی است. دوایی که اقسام آن انجدان است. (فرهنگ نظام). بیخ انگدان است که در سرکه نهند و به ریچال خورند. (لغت فرس اسدی). گیاهی که بیخ آن را آچار سازند و بیخ انگدان. (ناظم الاطباء) : ندارد طمع رستن شاخ عود هر آن کس که بیخ شترغاز کاشت. ابن یمین. همه سرکه گفتیم عطسه دهیم شترغاز در زیر بینی نهیم. (از حفان). تو شهد بنستانی و در کام نیاری او کامه و سرکا و شترغاز نیابد. سوزنی. سیه کرد بوسعد ریش سپید چو ببرید از زندگانی امید شترغاز را ماند آن موی او سیه روی و گنده میانه سپید. قوامی خوافی. و رجوع به اشترغازشود