دهی از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 381 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات چغندر و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 381 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات چغندر و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت اشترگیا، راویز، کستیمه، کسیمه، شترگیا، اشترخار، خاراشتر
خارِشُتُر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت اُشتُرگیا، راویز، کَستیمه، کَسیمه، شُتُرگیا، اُشتُرخار، خاراُشتُر
اشترخار. خار شتر. آغول. اشترغاز. خارشتری. نوعی از خار باشد که شتر آن را به رغبت تمام خورد. (برهان). خار شتر و آن معروف است. (انجمن آرا). به معنی خار شتر است. (فرهنگ جهانگیری). نام خاری است که شتر آن را میخورد. (فرهنگ نظام) : گر گلبن فردوس خورد بار خلافت بر جای گل تازه شترخار برآرد. اثیرالدین اخسیکتی. و رجوع به اشترخار و اشترغاز شود
اشترخار. خار شتر. آغول. اشترغاز. خارشتری. نوعی از خار باشد که شتر آن را به رغبت تمام خورد. (برهان). خار شتر و آن معروف است. (انجمن آرا). به معنی خار شتر است. (فرهنگ جهانگیری). نام خاری است که شتر آن را میخورد. (فرهنگ نظام) : گر گلبن فردوس خورد بار خلافت بر جای گل تازه شترخار برآرد. اثیرالدین اخسیکتی. و رجوع به اشترخار و اشترغاز شود
دهی از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه. آب آن از سراب شترخفت و محصول آن غلات، توتون و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه. آب آن از سراب شترخفت و محصول آن غلات، توتون و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام محلی است به جنوب شرقی تهران که محل توقف و اسطبل شترهای ناصرالدین شاه بود در زیر قریۀ نجف آباد و تا قبل از آبادی کنونی تهران از نواحی خارج از تهران به شمار می آید
نام محلی است به جنوب شرقی تهران که محل توقف و اسطبل شترهای ناصرالدین شاه بود در زیر قریۀ نجف آباد و تا قبل از آبادی کنونی تهران از نواحی خارج از تهران به شمار می آید
اشترخان. طویلۀ شتر. خوابگاه شتران. شترخانه. مناخ. طویلۀ بزرگ برای شتر و غیره. باره بند. جای مهتر وشتر و چاروا. (یادداشت مؤلف). محلّی که شتران را در آنجا مسکن و غذا دهند و نگهداری کنند: بحر از موج وقت احسانش میدهد یاد از شترخانش. سلیم. قدغن حمامها و یخچالها و آوردن هیمۀ زمستانی به جهت مطبخ و غیره همگی را باید ناظردر وقت خود به قدر اخراجات سالیانه حاضر کند و جو وکاه به جهت اخراجات طوایل و شترخان سرانجام کند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 11). و رجوع به اشترخان شود
اشترخان. طویلۀ شتر. خوابگاه شتران. شترخانه. مناخ. طویلۀ بزرگ برای شتر و غیره. باره بند. جای مهتر وشتر و چاروا. (یادداشت مؤلف). محلّی که شتران را در آنجا مسکن و غذا دهند و نگهداری کنند: بحر از موج وقت احسانش میدهد یاد از شترخانش. سلیم. قدغن حمامها و یخچالها و آوردن هیمۀ زمستانی به جهت مطبخ و غیره همگی را باید ناظردر وقت خود به قدر اخراجات سالیانه حاضر کند و جو وکاه به جهت اخراجات طوایل و شترخان سرانجام کند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 11). و رجوع به اشترخان شود
دهی از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، پشم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، پشم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
تیره ای است از درخت گل ابریشم که در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران در جلگه و میان بند فراوان است. آن را در گیلان شب خسب گویند و نامهای دیگرش هزاربرگ، هزاولک، شاقوز، لولی، وولی، ویلی ولی، کشکر و شوخس است. این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای خنک و بارخیز را بهتر می پسندد. از بادهای سخت گزند می بیند. رویش آن تند است ولی هیچگاه چندان بزرگ نمی شود و در جنگل به ده متر بلندی و 50 سانتیمتر قطر میرسد. روشنایی پسند است. خوب جست میدهد و ریشه های آن ژرف می باشد. چون درخت گل ابریشم (شب خسب) سخت است، تیر ساختمان و تلفون از آن می سازند. هیزم و زغال آن نیز خیلی خوب است. آن را به روش شاخه زاد برداشت میکنند. و از درختان زینتی محسوب میگردد. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 223)
تیره ای است از درخت گل ابریشم که در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران در جلگه و میان بند فراوان است. آن را در گیلان شب خسب گویند و نامهای دیگرش هزاربرگ، هزاولک، شاقوز، لولی، وولی، ویلی ولی، کشکر و شوخس است. این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای خنک و بارخیز را بهتر می پسندد. از بادهای سخت گزند می بیند. رویش آن تند است ولی هیچگاه چندان بزرگ نمی شود و در جنگل به ده متر بلندی و 50 سانتیمتر قطر میرسد. روشنایی پسند است. خوب جست میدهد و ریشه های آن ژرف می باشد. چون درخت گل ابریشم (شب خسب) سخت است، تیر ساختمان و تلفون از آن می سازند. هیزم و زغال آن نیز خیلی خوب است. آن را به روش شاخه زاد برداشت میکنند. و از درختان زینتی محسوب میگردد. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 223)
در بیت زیر از سوزنی ظاهراً بمعنی زیرخواب آمده است: تو زیرخسب میرۀ باسهل دیلمی من گرچه دیلمی نیم او را برادرم ترکانه بیلکی بتو در دیلمی سپوخت گویی مگر که میرۀ باسهل دیگرم. سوزنی (دیوان خطی کتاب خانه سازمان ص 141). رجوع به زیرخواب شود
در بیت زیر از سوزنی ظاهراً بمعنی زیرخواب آمده است: تو زیرخسب میرۀ باسهل دیلمی من گرچه دیلمی نیم او را برادرم ترکانه بیلکی بتو در دیلمی سپوخت گویی مگر که میرۀ باسهل دیگرم. سوزنی (دیوان خطی کتاب خانه سازمان ص 141). رجوع به زیرخواب شود