- شتر
- بریدگی، برگشتگی، پلک چشم
معنی شتر - جستجوی لغت در جدول جو
- شتر
- بریدگی، برگشتگی پلک چشم، عیب و نقص، در علوم ادبی اشتر
- شتر
- پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، اشتر، ابل، هیون، بعیر، خالۀ گردن دراز، جمل، ناقه
کنایه از قاچ خربزه یا هندوانه به همراه پوست، شتری
- شتر ((شَ))
- برگشتگی پلک چشم، فروهشتگی پلک پایین، انقطاع، بریدگی، انشقاق (لب زیرین و غیره)، عیب، نقص
- شتر ((شُ تُ))
- پستانداری است نشخوارکننده از گروه سم داران بدون شاخ با پاهایی که دو انگشت دارد. این حیوان در برابر گرما و تشنگی بسیار مقاوم است
شتر دیدی ندیدی: سفارش به کتمان راز
شتر سواری دولا دولا نمی شه: کنایه از تلاش بیهوده برای پنهان کردن موضوعی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی سلیقه و بی نظم
شتر کوچک شتر بچه
مصغر شتر، شتر کوچک، شتربچه، خیزاب، موج دریا
شتر، جمل، ناقه (شتر ماده ونر)
تشتر. ورم ظماس دمیدگی، جوششی که بریدن و اندام آدمی برآیدشرا بشترم
نام ایزدی است، سیزدهمین روز هر ماه شمسی (بنام ایزد مذکور)
نیشتر، ابزار نوک تیز که با آن رگ می زنند، وسیلۀ رگ زدن، نیسو، نیشو، کلک، مبضع
نوعی بیماری پوستی که علائم آن جوش های ریز سرخ رنگ در پوست و خارش است، بشترم، بسترم
کسی که پلک چشمش به طور مادرزاد یا در اثر زخم و جراحت دریده یا برگشته باشد، کفته پلک، در علوم ادبی در علم عروض فاعلن که از افتادن حرف اول و پنجم مفاعیلن باقی می ماند
شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، جمل، ناقه، هیون، بعیر، خالۀ گردن دراز، ابل
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
آلتی فلزی سرتیز که برای فرود کردن در گوشت بکار برند تا خون و ریم بیرون آید
((اُ تُ))
فرهنگ فارسی معین
شتر، پستانداری است نشخوارکننده از گروه سم داران بدون شاخ با پاهایی که دو انگشت دارد. این حیوان در برابر گرما و تشنگی بسیار مقاوم است
((تِ یا تُ تَ))
فرهنگ فارسی معین
نام ایزد موکل بر باران که با دیو خشکسالی می جنگد، شعرای یمانی، ستاره ای پر نور در صورت فلکی سگ بزرگ، تیشتر
شطرنج
با کفشهای پاره و قدم نامنظم راه رفتن
شغل شتربان نگهبانی شتر ساربانی
نگهبان شتر راننده شتران ساربان
مقدار بار یک شتر شتر بار
نان شترنگی، بوب شترنگی
بازیی است که به وسیله مهره های با اشکال مختلف: شاه وزیر اسب رخ فیل پیاده بر روی صحنه ای چوبین دارای خانه های متعدد بازی کنند
شترنگ شطرنج
شترروش
شترپشتاری
کینه ور، بد دل