- شت
- پراکندگی، متفرق
معنی شت - جستجوی لغت در جدول جو
- شت
- کلمۀ تعظیم که پیش از نام شخص به کار رفته، حضرت
- شت ((شَ))
- کلمه تعظیم است و نخستین بار در دساتیر به کار رفته (به جای حضرت) و به این معنی در نوشته های قدیم فارسی نیامده (هرچند در هندی اصالت دارد)
- شت ((شَ تّ))
- پراکندگی
- شت ((شُ))
- ماهوت پاک کن، برس، برس نقاشی
- شت
- متفرق، پراکنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شطرنج
ابکار
آمپرمتر
عجولانه
عجله کن
آکسلراتومتر
عجله
جستن و خواستن امری پیش از وقت آن، عجله، دستپاچگی، تندی، تعجیل
زمستان نیاز شویش خشکسالی زمستان فصل سرما، گرسنه، زمستان
مونث شتیم و دشنام ناسزا
زشتروی، دشنام یافته، شیرخشمگین
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
پراکنده، دورازهم چون دندان ها دندان گشاده پراکنده، جمع شتی
باران زمستانی، جمع شتیت، پراکندگان ازهمدوران جمع شیت پراکنده ها
بیمار و دردمند، درمانده و ناتوان
زمستانی گیاه زمستانی منسوب به شتا زمستانی. یا زراعت (محصول) شتوی. کاشتی که در زمستان کنند و در بهار یا تابستان به دست آید
بافنده
بافتن
دشنام، ملامت، فساد، زیان، سرزنش
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت
آبی که از نهر یا از روی زمین بواسطه جریان سریع یا حرکت کردن به اطراف ریخته شود
با کفشهای پاره و قدم نامنظم راه رفتن