جدول جو
جدول جو

معنی شبویه - جستجوی لغت در جدول جو

شبویه
(شَبْ بو یَ)
نام اجدادی است. (وفیات الاعیان ج 2 ص 27)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بویه
تصویر بویه
(دخترانه)
آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بویه
تصویر بویه
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست برای مثال که را بویۀ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی - ۱۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
مانند، همانند، تعزیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبکیه
تصویر شبکیه
پرده ای نازک و شفاف در داخل کرۀ چشم، پردۀ حساس کرۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید
(شُ قَ)
خمان بزرگ است و آن درخت میوه ای است که در هندوستان ’پل’ گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ وی یَ)
منسوب به نبی. نبوی
لغت نامه دهخدا
(شَ فَ وی یَ)
لبی و منسوب به لب. (ناظم الاطباء). تأنیث شفوی. لبی. از لب. حروف شفویه: ب، پ، ف، م، و. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شفوی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ طَ وی یَ)
ثیاب شطویه، جامه های کتان که به قریۀ شطاه از اعمال دمیاط بافتندی و جامۀ کعبه از آن کردندی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شطوی شود
لغت نامه دهخدا
(شِ یَ)
گویا در زمان ساسانیان از این کلمه، ارادۀ خمس و پنج یک می شده است. (یادداشت مؤلف) : فقال له (لابی صالح السجستانی) کیف تصنع بدهویه و ششویه ؟ قال اکتب عشراً و نصف عشر. قال فکیف تصنع بوید (؟) قال اکتب و ایضاً. قال والوید النیف و الزیاده تزاد. فقال له قطع اﷲ اصلک من الدنیا کما قطعت اصل الفارسیه. (ابن الندیم ص 338)
لغت نامه دهخدا
(شَ بَکی یَ / یِ)
تأنیث شبکی. منسوب به شبک
لغت نامه دهخدا
(شَ بَکی یَ / یِ)
شبکیه. تورینه. در اصطلاح تشریح، پردۀ نازکی است که از رشته های عصبی است و از پرد (قرص بصری) تا آوه امتداد دارد. از آن به بعد هم باز سطح داخلی موئین کرپ (جسم هدبی) و سطح خلفی ایرسا (عنبیه) را نیزمیپوشاند منتهی در این دو محل خیلی نازک و ساده میشود. و دیگر رشته های عصبی ندارد. این پرده از سمت داخل به پردۀ آبگینه (زجاجیه) و از طرف خارج به پارینه (مشیمیه) محدود میشود. شبکیه شفاف است و در چشم اشخاص زنده ارغوانی میباشد ولی در اثر روشنایی سفیدرنگ میشود. پس از مرگ رنگ آن رفته رفته خاکستری می گردد سرانجام سفید میشود. این پرده در محل داخل شدن پی بینایی و در حوالی آوه به مشیمیه می چسبد و در سایر جاها فقط با آن مجاور میباشد. چنانکه اشاره شد در سطح داخلی چشم درست در امتداد محور قدامی و خلفی آن قسمتی از شبکیه خیلی حساس است و چون رنگ آن نیز زرد است به آن ’زردلک’ میگویند. لکۀزرد بیضی شکل است و به اندازۀ یک تا دو میلیمتر میباشد. در مرکز خود یک فرورفتگی دارد که حساسترین نقاطشبکیه است و به آن گودال مرکزی میگویند. در سه میلیمتری داخلی این ناحیه، قرص بصری قرار دارد که محل داخل شدن پی بینایی در چشم است و به شکل دایره میباشد. رنگش سفید و قطرش 1/5 میلیمتر میباشد. اطراف این قرص از سایر قسمتهای شبکیه قدری برجسته تر است ولی مرکزآن به عکس گودتر میباشد و به آن گودی طبیعی میگویند. در همین جا است که رگهای شبکیه داخل چشم میشوند. ساختمان شبکیه خیلی مفصل است و اگر قطعی از آن را زیرمیکروسکپ نگاه کنیم ده طبقۀ مختلف در آن خواهیم دید و بطور خلاصه شبکیه پردۀ حساس کرۀ چشم است که درون آن را میپوشاند و شامل دو بخش خلفی و قدامی است:
1- بخش خلفی، این بخش شبکیۀ اصلی را تشکیل میدهد و در آن دو قسمت متمایز از هم میتوان تشخیص داد که یکی را لکۀ زرد و دیگری را نقطۀ کور میخوانند. لکۀ زرد بیضی شکل است و وسط آن اندکی فرورفته است. این قسمت در قطب خلفی کرۀ چشم جای دارد و نقطۀ کور محل ورود عصب بینائی به چشم میباشد که به شکل دایره است رنگش سفید و قطرش 1/5 میلیمتر است.
2- بخش قدّامی که سطح داخلی جسم مژکی و عنبیه را میپوشاند. در ضخامت پردۀ شبکیه سه لایۀ متمایز از هم میتوان تشخیص داد که از بیرون به درون عبارتند از: الف - لایۀ سلولهای حسی، در این لایه سلولهایی وجود دارد که از امواج نورانی تحریک و متأثر میشود و به سلولهای بینایی موسوم است. سلولهای بینایی به دو دسته تقسیم میشوند. سلولهای استوانه ای و سلولهای مخروطی. سلولهای استوانه ای سلولهایی هستند که زائده هاشان استوانه ای است و سلولهای مخروطی دارای زائده های مخروطی شکل میباشد. زائده های استوانه ای و مخروطی سلولهای بینایی مجاور لایۀ رنگی قرار دارند که فقط از یک ردیف سلول ساخته شده.
ب - لایۀ سلولهای دوقطبی، نرونهای این لایه عمود بر سطح شبکیه قرار گرفته اند و دندریت ساده یا منشعب آنها با سلولهای بینایی مجاور است. آکسون آنها با دندریت سلولهای چندقطبی لایۀ داخلی، سیناپس را تشکیل میدهد.
ج - لایۀ سلولهای چندقطبی بسیار نازک است و در سراسر شبکیه فاقد غلافهای میلین و شوان میباشد. بین لایۀ سلولهای حسی و سلولهای دوقطبی نرونهای رابط بطور عرضی وجود دارد. لکۀ زرد، ساختمان آن با دیگر قسمتهای شبکیه متفاوت است. در این ناحیه زائده های استوانه ای سلولهای استوانه ای وجود ندارد و زائده های مخروطی باریک تر و درازتر است و از هم فاصله بیشتری دارد. سلولهای چندقطبی لکۀ زرد، هر یک با یکی از سلولهای دوقطبی مربوط میشود و هر سلول دوقطبی با یک سلول که زائدۀ مخروطی دارد، ارتباط پیدا میکند. امواج نورانی در لکۀ زرد مستقیماً به زائده های مخروطی میرسند و آنها را تحریک میکنند. نقطۀ کور، محل ورود عصب بینائی است. در این نقطه از شبکیه، سلولهای حسی وجود ندارد و آنجا فقط تارهای عصبی که فاقد غلاف میلین اند دیده میشود. این قسمت چون فاقد سلولهای بینائی است به نقطۀ کور موسوم شده و هر تصویر که روی این نقطه بیفتد دیده نمی شود
لغت نامه دهخدا
(شِ لیْ یَ)
نسبت تأنیث به شبل. شیربچه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شِ لی یَ)
نام قریه ای است در أشروسنه به ماوراءالنهر که شبلی زاهد معروف به دان منسوب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَبو بَ)
به معنی شبوب. رجوع به شبوب شود
لغت نامه دهخدا
(زَ یَ)
از قراء مرو است واقع در دوفرسخی آن، و جد ما قاضی ابومنصور محمد بن عبدالجبار سمعانی در آن ضیعه ای داشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
نامی است که عرب به بربران ساکن کوه اوراس در الجزایر (حدود صحراء) داده اند. این قوم بعدها اسلام پذیرفتند ولی بسیاری از عادات دین قدیم خود را حفظ کرده اند
لغت نامه دهخدا
(شَ هََ وی یَ / یِ)
مؤنث شهوی. (فرهنگ فارسی معین).
- قوه شهویه، قوه جذب ملایم یا جذب مطلوب الحصول. مقابل قوه غضبیه. قوه دفع منافر یا دفع مهروب عنه. نفس آرزو. قوه بهیمیه، و آلتها الکبد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ وی یَ)
تأنیث ابوی
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو طَ)
یکی شبوط. (منتهی الارب). رجوع به شبوط شود
لغت نامه دهخدا
(وی یَ)
سعفهشاویه، شاخ خشک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُمْ یَ)
ابوعبدالرحمن بن شنبویه. محدث است. (منتهی الارب). محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبویه
تصویر نبویه
مونث نبوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاویه
تصویر شاویه
مونث شاوی و شاخه خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویه
تصویر شفویه
ساز دهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکیه
تصویر شبکیه
پرده حساس کره چشم را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویه
تصویر بویه
امیدواری، آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
همانند، نظیر، همچون، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شویه
تصویر شویه
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیوه
تصویر شبیوه
بی چشم ورو زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهویه
تصویر شهویه
مونث شهوی: گایخواه ورنی مونث شهوی قوه شهویه
فرهنگ لغت هوشیار
((شَ بَ یِّ))
پرده ای است عصبی که داخلی ترین پرده های جدار کره چشم را تشکیل می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبوقه
تصویر شبوقه
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقطی، اقتی، بیلسان، بیلاسان، خمان کبیر، یاس کبود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بویه
تصویر بویه
نفحه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
مانند، همانند، همدیس، همسان
فرهنگ واژه فارسی سره