جدول جو
جدول جو

معنی شبهه - جستجوی لغت در جدول جو

شبهه
پوشیدگی، گمان
تصویری از شبهه
تصویر شبهه
فرهنگ واژه فارسی سره
شبهه
پوشیدگی کار و مانند آن
تصویری از شبهه
تصویر شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
شبهه
پوشیدگی کاری یا امری، امری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد، شک و گمان، در فقه اشکال در تمیز دادن حق از باطل یا حلال از حرام
تصویری از شبهه
تصویر شبهه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشبهه
تصویر مشبهه
مانند شده، شبیه شده، امر مشکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشبهه
تصویر مشبهه
هر یک از پیروان فرقه هایی که جهت شناساندن خداوند مانندهایی قائل می شدند
فرهنگ فارسی عمید
مشبهه در فارسی نام دیگر مجسمه پیروان سجستانی مانند کنندگان مونث مشبهه: مانند شده شبیه شده، تشبیه شد، کارمشکل. مونث مشبه: تشبیه کننده، جمع مشبهات. مونث مشبه، جمع مشبهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
مانند، همانند، همدیس، همسان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
تار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جبهه
تصویر جبهه
پیشانی و به معنی قسمت جلوی میدان جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبحه
تصویر شبحه
هاوندش مونث شبح تیرتاک (تیرطاق)، پای بنداسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبثه
تصویر شبثه
یارجداناشدنی جسبیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
همانند، نظیر، همچون، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیدگی امری، مشابهت، شک تردید، ظن احتمال، اشتباه، اشکال، مثل ماند، جمع شبهات یا دفع شبهت کردن، برطرف کردن شک و گمان از امری. یا زایل کردن شبهت. دفع شبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
هر چیز سوراخ سوراخ را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبعه
تصویر شبعه
سیرکنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبره
تصویر شبره
برز بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهه
تصویر شفهه
لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهه
تصویر شوهه
زشتی، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهبه
تصویر شهبه
رنگ خاکستری، چیرگی سپیدی بر سیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
مانند، همانند، تعزیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
هر چیز سوراخ سوراخ، تور ماهیگیری، دام صیاد
چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم که در یک رشته کار می کنند، مفرد واژۀ شباک و شبکات،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبهه
تصویر جبهه
میدان جنگ
در علوم سیاسی گروهی متشکل از حزب ها و سازمان های مختلف که برای رسیدن به اهداف معیّن با یکدیگر متحد می شوند
در هواشناسی محل برخود دو توده هوای گرم و سرد
گروه، جماعت مثلاً جبهۀ مخالف
بر، جنب، پهلو، جمع جباه
قسمت بالای ابروها تا زیر موهای پیش سر، پیشانی
در علم نجوم دهمین منزل قمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبهه
تصویر جبهه
((جَ هَ یا جمع هِ))
پیشانی، جبین، بخش جلوی محل جنگ، گروه متحدی از احزاب یا سازمان های گوناگون که در جهت اهداف سیاسی مشترکی فعالیت می کنند، جبهه آزادی بخش فلسطین، محل برخورد یا منطقه مرزی دو توده هوای متفاوت یا دارای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبهه
تصویر جبهه
پیشانی صورت فلکی شیر، و آن منزل دهم از منازل قمر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
((شَ))
مثل، مانند، تعزیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبهت
تصویر شبهت
((شُ هَ))
پوشیدگی امری، شک و گمان، اشک ال در تشخیص حق از باطل، مثل، مانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
((شَ بَ کَ یا کِ))
هر چیز سوراخ سوراخ، تور ماهی گیری، در فارسی چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم را گویند که در یک رشته کار کنند، بانکی مجموعه سازمانی به هم پیوسته با هدف اجرای عملیات بانکی، کامپیوتری تعدادی کامپ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
((شَ هِ))
آواز اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبه
تصویر شبه
مثل و مانند، جمع مشابه، شبهات - جمع شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهه
تصویر شهه
آواز اسب بانگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبه
تصویر شبه
سنگی سیاه و درخشان، کهربای سیاه، برای مثال شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر (فردوسی - ۳/۳۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
((شَ بَ یا بِ))
نوعی سنگ و آن گونه ای لینیت است که در نتیجه تراکم ذرات کربن و تغییرات شیمیایی نسبتاً سخت شده و رنگ سیاه براقی دارد و در جواهر سازی مصرف می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبه
تصویر شبه
((شَ بَ))
مشابهت
فرهنگ فارسی معین